پاسخ گویی به شبهات

ارسال شده در 9 اسفند 1395 توسط خادمة الزهراء در پاسخگویی به شبهات...

در کتب شیعیان آمده است زنان ارث نمی برند پس چرا حضرت فاطمه (س) ادعای ارث زمین فدک را کرده است؟

مقدمه

ماجرای فدک و غصب آن

پس از فتح قلعه های خیبر بزرگان و مالکان فدک و عوالی (7 قریه در دامنه‌ی کوه‌های مدینه تا سیف البحر در کنار دریا و منطقه‌ای حاصل خیز از نخلستان‌های زیاد و مناطق کشت غله بوده است) به خدمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند و با عقد قرارداد صلحی، نصف فدک را به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دادند و نصف دیگر را برای خود برداشتند .

 ماجرای فدک را یاقوت حموی در معجم البلدان[1]، احمد ابن یحیی بلاذری در تاریخ خود، ابن ابی الحدید معتزلی[2] به نقل از ابوبکر جوهری و محمد ابن جریر طبری در تاریخ کبیر و بسیاری دیگر از مشاهیر اهل سنت نقل نموده‌اند.

پس از بازگشت به مدینه‌ی طیبه،  جبرئیل آیه‌ی شریفه‌ی 26 سوره‌ی اسراء را بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرود آورد بدین مضمون : ای پیامبر  “حق خویشان نزدیک خود و بینوایان و در راه ماندگان را ادا نما و هرگز اسراف و تبذیر نکن” [3]

نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه سلام الله علیها را فرا خواندند و فرمودند “خداوند مرا امر فرموده که فدک را به تو واگذارم” و در همان مجلس آن حضرت فدک را به دختر خویش فاطمه سلام الله علیها بخشیدند و تا فاطمه سلام الله علیها زنده بودند فدک در تصرف ایشان بود.

اما پس از رحلت جانگداز و ملکوتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مأمورین خلیفه‌ی اول به دستور او فدک را تصرف کردند و مستأجرین حضرت زهرا سلام الله علیها را از آنجا بیرون کردند.

و این در حالی بود که خلیفه‌ی اول این عمل ظالمانه و خدا ناپسندانه‌ی خود را به حدیث مجعولی از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم استناد نمود که “ما گروه انبیاء از خود چیزی به ارث نمی‌گذاریم و آنچه می‌ماند همه صدقه است"[4]. در حالی که فدک ارث نبود بلکه اعطایی پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم به دخترشان حضرت زهرا سلام الله و علیها بود.


پاسخ :

ارث در کتب فقهی

از سؤال کننده می‌پرسیم آیا کتب فقهی شیعه را مطالعه نموده است تا با احکام ارث زنان در این مکتب آشنا شود؟ چرا که از سؤال این گونه بر می‌آید که او بدون هیچ گونه اطلاعی از این گونه منابع و صرفا با نوعی تعصب این پرسش را مطرح کرده است زیرا مجتهدین شیعه  احکام ارث زنان را با توجه به قرآن کریم و روایات ائمه علیم السلام واضح و روشن، بدون هیچ گونه ابهامی بیان کرده‌اند .

 لفظ نساء در این گونه روایات به تصدیق علمای شیعه،  به معنی همسران است، نه مطلق زنان، تا شامل دختران هم بشود بدین معنی که بر مبنای فقه شیعی فرزندان دختر نصف فرزندان پسر  ارث می‌برند و فاطمه الزهرا علیها السلام دختر رسول گرامی خدا صلی الله و علیه و آله وسلم  است.[5]

فدک بخشش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت زهرا سلام الله علیها در آیات و روایات

اموال و زمین هایی که بدون جنگ و لشگر کشی به دست آمده باشد به تصریح آیات قرآن کریم  ملک خاص پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم می باشند : ” و آنچه را که خدا از مال آنها به رسم غنیمت باز داد متعلق به رسول اکرم صلی الله و علیه وآله وسلم است که شما سپاهیان اسلام بر آن هیچ اسب و استری نتاختید ولیکن خداوند متعال، رسولانش را بر هر که خواهد مسلط می گرداند و خدا وند بر همه چیز تواناست.(حشر6)[6]

 با این کیفیت فدک به شخص پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم  تعلق گرفت و جزو اموال شخصی آن  حضرت شد. ابن هشام در سیره خود می گوید : ” فکنت فدک رسول الله خالصه له لانه لم یوجف علیه بخیل ولارکاب"[7] پس فدک تماماً به حضرت رسول صلی الله و علیه و آله وسلم تعلق داشت ، زیرا بر آن هیچ اسب و استری تاخته نشد.

و هنگامی که آیه “و آت ذی القربی حقه"(اسراء 26)[8] حق نزدیکان را پرداخت کن،  نازل شد پیامبر صلی الله وعلیه و آله وسلم از جبرئیل سؤال نمود که ذی القربی کیست؟ جبرئیل عرض کرد : “ادفع فدکا الی فاطمه” فدک را به فاطمه بده، اعطاء کن.[9]

و عن ابی سعید خدری لما نزلت  ” و آت ذالقربی حقه” قال نبی صلی الله و علیه وآله وسلم :” یا فاطمه لک فدک"، یعنی ای فاطمه سلام الله و علیها  فدک مال توست.[10]

همچنین نکته ای که در آیه قابل توجه می باشد این است که لفظ “ایتا” در آیه آت ذی القربی حقه"، به معنی اعطاء و اداء  می باشد که خدا به پیامبرش  امر می نماید که حق ذالقربی را اداء کن و پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم به عنوان امتثال فرمان خداوند فدک را به فاطمه سلام الله و علیها دادند یعنی حق او را به او عطاء کردند.

حتی اگر بگوییم پیامبر صلی الله وعلیه وآله وسلم فدک را به دختر خویش از روی رضا و خرسندی هبه نمودند، باز هم ناشی از اراده و فرمان الهی بوده است. همانطور که آیه 26سوره‌ی اسراء[11] این را  می رساند.

بنابراین فدک ملک شخصی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم بوده که به امر پروردگار در حیات خود آن را به دخترخویش فاطمه سلام الله وعلیها اعطاء فرمودند.

همچنین سند اعطائی فدک از طرف پیامبر صلی الله وعلیه و آله وسلم به دخترش فاطمه الزهرا سلام الله وعلیها در همان زمان ثبت شد، ایشان به حضرت علی علیه السلام فرمودند :” سند فدک را بعنوان اعطائی پیامبرصلی الله وعلیه و آله و سلم بنویس و ثبت کن. حضرت امیرالمومنین علیه السلام آن را نوشتند و همراه با ام ایمن که به فرموده پیامبر صلی الله و علیه و آله وسلم زنی بهشتی بود، بر آن شهادت دادند و حضرت فاطمه سلام الله و علیها آن را بعنوان سند و مدرک فدک در هنگام غصب آن توسط ابوبکر، ارائه دادند.[12]

این سند می‌توانست محل فیصله‌ی دعوا باشد، چرا که سند را برای چنین روزی تنظیم می‌کنند . ولی غاصیین فدک به این جنبه‌ی حقوقی که در تمامی جوامع و ملل جهان معتبر و از نظر هر قاضی  مورد قبول است کوچکترین  اعتنایی نکردند .

 در نتیجه بر طبق آیات قرآن و همچنین روایاتی که در منابع اهل سنت و شیعه حو ل محور فدک یافت می‌شود :

فدک ملک اختصاصی حضرت فاطمه سلام الله علیها بوده است که پیامبر صلی الله و علیها و آله و سلم در زمان حیات خویش آن را به امر خداوند متعال به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشیدند و بی بی فاطمه زهرا علیها سلام آن را از همان زمان مالک بودند. که اندکی از عایدات آن را به مصرف خود و خانواده خویش می‌رساندند،  و باقی‌مانده آن را بین فقرا تقسیم می‌کردند .

پس از آنکه آنها از پذیرفتن دلایل روشن و آشکار حضرت زهرا سلام الله علیها در این که  فدک اعطای خداوند متعال بوده و حق ایشان می‌باشد، امتناع ورزیدند، حضرت فاطمه سلام الله علیها مطالبه ارث نمودند که اول بار از طرف خود آنان مطرح شد و در توجیه عمل غاصبانه خود به جعل حدیث عدم ارث انبیاء پرداختند، بدین مضمون که “ما گروه انبیاء از خود ارثی باقی نمی  گذاریم."[13] 

فرازی از سخنرانی شدید اللحن حضرت زهرا سلام الله علیها در دفاع از حق خود

حضرت زهرا علیها السلام در خطبه خود،  معروف به فدکیه[14] به آیات قرآنی در موضوع ارث اشاره نمودند :"و سلیمان از داود ارث برد"(نمل/16).[15][آیا این آیه صراحت به قانون وراثت و توارث بین انبیا ء ندارد ؟آیا حضرت سلیمان علیه السلام و پدر وی حضرت داود علیه السلام در زمره‌ی انبیاء و از جمله آنان نبودند؟]

 و آنجا که خداوند متعال از حضرت یحیی علیه السلام گزارش می د ‌‌‌‌هد،  می فرماید:” از جانب خودت به من جانشینی ببخشای که از من و از آل یعقوب ارث ببرد"(مریم/6).[16]

” به حکم خداوند برخی خویشاوندان نسبت به برخی دیگر سزاوارترند” (انفال 75)[17].[ این آیه نیز عمومیت توارث را بین خویشاوندان و نزدیکان رحمی می‌رساند].

در جایی دیگر خداوند می‌فرماید : “. خداوند شما را در مورد فرزندانتان سفارش می کند که سهم پسر دو برابر سهم دختر است. (نساء 11)[18]. [همچنین این آیه در مورد تمامی مسلمانان است، بدون آن که هیچ استثنائی در مورد انبیاء داشته باشد و متذکر شود که آنان به اولاد خود چیزی به ارث نمی‌رسانند.]

 و می‌فرماید : برای فرزندان ذکور سهمی از ترکه ابوین و خویشاوندان است و برای فرزندان اناث نیز سهمی از ترکه، چه مال اندک باشد و چه بسیار، نصیب هرکس در کتاب خداوند معین گردیده است. (نساء 7)[19]

هرگاه یکی از شما را مرگ فرا رسد و مالی بر جای نهد درباره پدر و مادر و خویشاوندان به دیده انصاف سفارش کند. (بقره 180)[20]. [ این آیه نیز آیه‌ا‌ی عمومی در وراثت است که هیچ گونه تخصیصی در مورد انبیاء قائل نشده و مسئله‌ی به ارث گذاردن را از سوی انبیاء را نفی  نفرموده است.]

پس از قرائت این آیات حضرت زهرا سلام الله علیها به ابوبکر در حالی که غضبناک بودند ، فرمودند :

یاابن ابی قحافه آیا در کتاب خدا نوشته شده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ به تحقیق افترای عظیم و دروغ بزرگی به قرآن زده‌ای(مریم/27)[21]، آیا دانسته و از روی عمد کتاب خدا را رها کرده و پشت سر افکندی؟

سپس رو به گروه مهاجر و انصار فرمودند: آیا پنداشته‌اید که من هیچ بهره و ارثی از پدرم ندارم و هیچ قرابت و خویشاوندی بین ما برقرار نیست؟! البته که همچون آفتاب تابنده، بر شما روشن است که من دختر اویم . یا خدای

 متعال شما را به آیه ای مخصوص گردانیده است که پدرم را از آن خارج کرده است؟

در نتیجه

1-   فدک ارث نبوده بلکه به شهادت کتب معتبر اهل سنت هبه و بخشش بوده است که پیامبرصلی الله وعلیه و آله وسلم  به امر خداوند متعال آن را در زمان حیات خویش به دختر عزیز خود واگذار نموده بودند. و حضرت صدیقه سلام الله علیها مالک تام الاختیار فدک هم در زمان حیات پدر و هم ممات ایشان بودند.

2-    اصل حدیث “ما گروه انبیاء از خود ارث باقی نمی‌گذاریم” مطرود و باطل است و همچنین با متن قرآن ناسازگار است، زیرا به بیان قرآن کریم بسیاری از پیامبران برای فرزندان خویش ارث  باقی گذاشته‌اند و این استشهاد را بی‌بی مظلومه حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه‌ی فدکیه‌ی خویش بیان فرمودند.و تنها راوی این حدیث خود ابوبکر است و دیگران از قول او این حدیث را نقل می‌کنند .

3-      بر اساس آیات قرانی  و دلایل تاریخی،  فدک اعطائی خداوند به حضرت فاطمه سلام الله علیها و حق ایشان می باشد.

4-      حضرت فاطمه سلام الله علیها فدک را چه از طریق بخشش و چه از طریق ارث، صاحب بودند و ملک شخصی ایشان بوده است.

5-   بر اساس احکام الاهی  ارث شامل فرزندان دخترهم می‌شودکه حضرت زهرا سلام الله علیها  فدک را از پدر خویش، پیامبر صلوات الله علیه و اله دریافت نموده و از زمان پدر مالک و صاحب آن بودند.

6-      همچنین در احکام ارث فقه شیعه آمده است که وراث سه دسته اند:[22]

الف:پدر ، مادر ، اولاد ( شامل دختر و پسر )

ب:پدر و مادر بزرگ ،خواهر و برادر و اولاد آنها .

ج:عمه ، عمو ،  ………..

——————————————————————————–


[1] -فتوح البلدان/یاقوت حموی/ج6/ص343 .

[2]-شرح نهج البلاغه/ابن ابی الحدید معتزلی/ج4/ص78/چاپ مصر  .

[3] -وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً .

[4]- صحیح مسلم/ج5/ص153؛ صحیح بخاری/ج4/ص42؛ مسند احمد حنبل/ج1/ص6؛ سنن الکبری بیهقی/ج6/ص600

[5]-المحاسن النفسانیه/حسین بن آل عصفوربحرانی/م 1216/ص47؛ اصول کافی/ص127؛ وسایل الشیعه/ص 207/ج26/باب ان الزوجه اذا لم یکن لها منه .

[6] -وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ وَ لکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیر.

[7] -سیره این هشام/ج3/ص368، تاریخ المدینه المنوره/ج1/ص194

[8] -وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیرا .

[9] -از مدارک سنی؛تفسیر روح المعانی/آلوسی/ج5/ص58، میزان الاعتدال/. ذهبی/ ج3/ص228، بحار الانوار/علامه مجلسی/ج21/ص22و25

[10] -مجمع الزوائد/هیثمی/چ7/ص49 عین این حدیث را نقل می کند .

[11] -وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً .

-[12] بحار الانوار/علامه مجلسی/ج21/ص23، نواهب الدهول/ج3/ص148، عوالم العلوم/ج11/ص574، مجمع النورین/ص137

[13]- صحیح مسلم/ج5/ص153؛ صحیح بخاری/ج4/ص42؛ مسند احمد حنبل/ج1/ص6؛ سنن الکبری بیهقی/ج6/ص600

[14]-شرح نهج البلاغه/ابن میثم بحرانی/ چاپ بیروت/1401شرح االاخبارفی فضا ئل الائمه الاطهار/قاضی نعمان مغربی/م 436/چاپ تهران/ موسسه الصادق/1410/ج4/ص105، شرح نهج البلاغه/ابن ابی الحدید/م656/چاپ مصر/دار الاحیاء الکتب العربیه/ج16/ص211و 215، بلاغات النساء/ ابن طیفور ابی الفضل احمد بن ابی طاهر/م 421/چاپ مصر/الهیئه المصریه العامه للکتب/ج4/ص12و14

-[15] وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ .

-[16] یَرِثُنی‏ وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا .

-[17] وَ الَّذینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فی‏ کِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم .

-[18] یُوصیکُمُ اللَّهُ فی‏ أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصی‏ بِها أَوْ دَیْنٍ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَریضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً حَکیما .

-[19] لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصیباً مَفْرُوضاً .

-[20] کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقینَ .

[21] - فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا .

[22] -توضیح المسائل/  مطابق فتوای آیه العظمی سید ابو القاسم الموسوی الخوئی/چاپ  مهر قم 1412/ص498

نظر دهید »

پاسخ گویی به شبهات

ارسال شده در 9 اسفند 1395 توسط خادمة الزهراء در پاسخگویی به شبهات...

چرا شیعه حاجتش را از غیر خدا می خواهد؟
 

پرسش:
می خواهم از وضعیت حضرت عباس«ع» پسر علی ابن ابی طالب«ع» سؤال کنم. او باب الحوائج است، چرا خیلی از شیعیان مستقیما برای برآورده شدن خواسته خود از حضرت عباس«ع» استفاده می کنند؟ خصوصا مردم هند و پاکستان؟ آنها مشابه پرچمی که حضرت عباس«ع» در نبرد کربلا داشته است می بوسند و دائما از مشابه علم می خواهند که حاجتشان را برآورده کند. آیا این کمک ها فقط توسط خداوند برآورده نمی شود؟ آیا این بدان معناست که درخواست کمک از خداوند را متوقف کنیم و به جای آن از حضرت عباس جلب کمک کنیم؟
 
پاسخ:

در مورد توسل و حاجت خواستن از غیر خداوند چند نکته را باید تذکر دهیم:

1-محور اصلی فکری و اعتقادی هر انسان موحد و مومن این است که در جهان هستی، مؤثری جز ذات خداوند وجود ندارد و همه تاثیر و تأثرات با اذن تکوینی خداوند صورت می گیرد. و اگر در این اصل اعتقادی ذره ای خلل وارد شود، فرد از دایره توحید و ایمان خارج خواهد شد.

2- همه انسان های موحد و مومن (حتی کسانی که منکر توسل هستند و خود را مؤمن واقعی می دانند) در زندگی روزانه خود عملا از غیر خداوند حاجت می خواهند، وقتی تشنه می شوند سراغ آب می روند و وقتی مریض می شوند، از راه طبابت و دارو، مریضی را برطرف می کنند. و هیچ فردی این امور را منافی با اصل توحید نمی داند. چون طبق نکته اول، مؤمن معتقد است همه اجزاء این عالم به اذن تکوینی الهی دارای تأثیر و تأثر هستند.

پس از اینها روشن شد که مرز میان شرک و توحید و یا کفر و ایمان، این است که کافر و مشرک، معتقدند که اجزاء عالم دارای استقلال وجودی اند و در تاثیر و تاثیر بی نیاز از غیرند و به اصطلاح، دارای فاعلیت عَرضی و مستقل هستند؛ اما انسان مومن و موحد معتقد است که همه موجودات عالم در اصل وجود و در صفات و آثار وجودیشان، وابسته به ذات متعالی خداوند و محتاج او هستند و از خود هیچ استقلالی ندارند. و به اصطلاح دارای فاعلیت طولی و ظلی هستند، و تاثیر و تاثر آنها ظل و سایه اراده و فاعلیت خداوند است و به اصطلاح اهل عرفان، عالم هستی تجلی و ظهور اسما و صفات خداوند است.

و این نیز روشن است که کسانیکه نتوانند این مرزهای دقیق میان ایمان و کفر را تشخیص دهند، در معرفت توحیدی ناقص هستند و خداوند را محدود می دانند و سیطره حکومت خداوند را نافذ در ذات و سرشت موجودات نمی دانند. در حالیکه آیات قرآن در عین اینکه محور اصلی دعوتش را توحید قرار می دهد، و هر مسلمانی وظیفه دارد هر روز در نمازهای پنجگانه خود حداقل دوبار بگوید «تنها تو را می پرستیم و تنها از تو کمک می خواهیم» در عین حال تاثیر اسباب و علل جهان هستی را می پذیرد. چه علل ظاهری و عادی باشند، مانند این که می فرماید: «خداوند از آسمان آب را فرستاد و به وسیله آن انواع گوناگون گیاهان را از زمین برآوردیم»[1].

و یا علل غیر عادی مانند اینکه یوسف به برادرانش گفت: «این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیاندازید تا بینا شود»[2].

و روایات اهل بیت هم که مفسر قرآن است، می فرماید: «خداوند فقط از راه اسباب و علل، کارها را به جریان می اندازد[3]»

و از نظر فلسفه و عرفان نیز ادله قطعی و برهانی دلالت بر چینش طولی و پله ای جهان هستی دارد که مشیت الهی از طریق وسائل فیض محقق می شود.

3- همان طوری که توسل و کمک خواستن از اسباب مادی برای رفع احتیاجات روزمره زندگی منافاتی با اعتقاد توحیدی ندارد بلکه برای بقاء حیات، واجب شرعی و دینی است، و در واقع عین توحید و عبودیت است. مثل این که کسی در اثر تشنگی در معرض هلاک و نابودی است اینجا آب خوردن واجب و عین توحید است. و هیچ کس در اینجا تکبر نمی ورزد که من با اینکه اشرف تمام مخلوقاتم، چگونه در حیات و زندگی خود محتاج موجود پست تر از خود یعنی آب می باشم؟ و آب خوردن چگونه می تواند یک نوع عبادت خداوند باشد؟ چون آب خوردن هر چند توصلی است، ولی اگر به قصد انجام امر خداوند صورت گیرد عبادت خواهد بود.

حال اگر ادله قطعی عقلی و آیات و روایات از پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین برای ما اقامه گردد که انسان برای رسیدن به کمالات وجودی خود ناچار از توسل به ذوات نوری پیامبر و اهل بیت پیامبر علیهم السلام می باشد، آیا در این صورت جای شک و تردید وجود دارد که توسل به ایشان عین توحید و عبودیت خداوند است و در واقع کسی که توسل را نمی پذیرد، در معرفت توحیدی ناقص است و درونش هنوز از تکبر و خود پرستی و هوا پرستی خالی نشده است.

در اینجا به طور اختصار به چند دلیل از قرآن و روایات اشاره می کنیم:

4-آیه 64 سوره نساء: «هنگامی که به خود ستم می کردند به نزد تو (پیامبر) می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می کرد خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.»

پس خداوند شرط قبولی توبه را آمدن نزد پیامبر و استغفار پیامبر نیز قرار داده است.

5-آیه 35 سوره مائده: «ای کسانیکه ایمان آورده اید از خداوند بپرهیزید و وسیله ای برای تقرب به او بجوئید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.»

در این آیه خداوند برای تقرب به او، داشتن وسیله را لازم می داند و در روایات وسیله به اهل بیت تعبیر شده است[4].

اما روایات:

در کتاب های شیعه، روایات وارده از اهل بیت علیهم السلام در این زمینه قابل شمارش نیست. برای نمونه به کتاب اصول کافی، کتاب الحجه مراجعه بفرمائید. اما روایات وارده از پیامبر از طریق اهل سنت نیز در حد تواتر است که برای نمونه چند روایت را نقل می کنیم:

6- سمهودی در کتاب وفاء الوفاء از جماعتی از راویان حدیث، از جمله «سنائی» و «ترمذی» دانشمندان معروف اهل تسنن، به عنوان شاهد برای جواز توسل به پیامبر اکرم نقل می کند که خلاصه اش این است: «مرد نابینایی تقاضای دعا از پیامبر برای شفای بیماریش کرد. پیغمبر به او دستور داد که چنین دعا کند:

«خداوندا من از تو به خاطر پیامبرت (پیامبر رحمت) تقاضا می کنم و به تو روی می آورم ای محمد بوسیله تو به سوی پروردگارم برای انجام حاجتم متوجه می شوم، خداوندا او را شفیع من ساز.[5]»

7- سمهودی از بیهقی نقل می کند که در زمان خلیفه دوم، سالی قحطی شد. بلال به همراهی عده ای از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین گفت:

«ای رسول خدا، از خدا برای امتت باران بخواه، که ممکن است هلاک شوند.[6]»

[1]سوره طه، آیه 53
[2] سوره یوسف، آیه 93
[3]بحار الانوار، ج 2، ص 90، باب 14، من یجوز اخذ العلم- کافی، ج 1، ص 183، باب معرفت الامام و الروایهم.
[4]تفسیر قمی، ذیل آیه و بصائر الدرجات، المیزان ج 5، ص 333.
[5] وفاء الوفاء، ج 3، ص 1372. به نقل از تفسیر نمونه، ج 4، ص 367.
[6] همان، ص 253.

نظر دهید »

***معرفی کتاب***

ارسال شده در 9 اسفند 1395 توسط خادمة الزهراء در معرفی کتاب

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات


مشخصات کتاب:
سرشناسه : رضوانی، علی اصغر
عنوان و نام پدیدآور : سلفی گری (وهابیت و پاسخ به شبهات تالیف علی اصغر رضوانی
مشخصات نشر : قم مسجد مقدس جمکران 1384.
مشخصات ظاهری : 696 ص.
شابک : 30000 ریال 964-8484-49-X ؛ 35000ریال (چاپ دوم) ؛ 50000ریال چاپ چهارم 978-964-8484-49-6 ؛ 70000ریال (چاپ پنجم ؛ 70000 ریال (چاپ ششم)‮
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : چاپ دوم: پاییز 1385.
یادداشت : چاپ چهارم: بهار 1387.
یادداشت : چاپ پنجم : زمستان 1387.
یادداشت : چاپ ششم: زمستان 1388.
یادداشت : کتابنامه ص [643] - 652؛ همچنین به صورت زیرنویس
یادداشت : نمایه.
موضوع : وهابیه – دفاعیه ها و ردیه ها
موضوع : سلفیه – دفاعیه ها و ردیه ها
موضوع : شیعه – دفاعیه ها و ردیه ها
شناسه افزوده : مسجد جمکران (قم)
رده بندی کنگره : BP207/6 /ر55س8 1384
رده بندی دیویی : 297/416

نظر دهید »

***دلنوشته***

ارسال شده در 8 اسفند 1395 توسط خادمة الزهراء در دلنوشته ها

نظر دهید »

کتاب "وهابیت بر سر دو راهی"

ارسال شده در 8 اسفند 1395 توسط خادمة الزهراء در معرفی کتاب


کتاب “وهابیت بر سر دو راهی”

نویسنده: آیت الله مکارم شیرازی

شواهد و قراین نشان مى دهد که عمر وهّابیگرى افراطى به سر آمده و طرفداران و حامیان خود را به سرعت از دست مى دهند. زیرا در بطن اصول وهّابیّت تندرو امورى نهفته است که قابل بقا در دنیاى امروز نیست. کتاب حاضر به شرح این اصول مى پردازد. این کتاب به زبان عربى نیز چاپ و منتشر شده است.

نظر دهید »

مناظرات درباره صلوات و سلام بر آل محمد (صلي الله عليه و آله)

ارسال شده در 8 اسفند 1395 توسط خادمة الزهراء در اعتقادی

مناظرات درباره صلوات و سلام بر آل محمد (صلي الله عليه و آله)
 
 
مي‌دانيم كه بسياري از اهل تسنن وقتي كه نام علي (عليه‌السلام) را مي‌برند به جاي (عليه السلام) مي‌گويند :
«كرم الله وجهه؛ خداوند مقامش را ارجمند كند.»
در حالي كه در مورد ساير صحابه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي‌گويند:
«رضي الله عنه؛ خدا از او راضي شود.»
زيرا خود آن‌ها معتقدند كه امام علي(عليه‌السلام) گناهي نكرده است تا درباره‌اش «رضي الله عنه» گفته شود،
بلكه بايد درباره علي(عليه‌السلام) گفت: «خدا بر مقامش بيافزايد»
اينك اين سؤال پيش مي‌آيد كه چرا با ذكر نام علي(عليه‌السلام) جمله «عليه‌السلام» نمي‌گويند؟
براي پاسخ به اين سؤال به مناظره زير توجه كنيد:
دكتر تيجاني، در مسير خود از قاهره به عراق، در ميان كشتي، دوستي دانشمند پيدا كرد به نام «استاد منعم» كه از استادان دانشگاه و دانشمندان شيعه از اهالي عراق بود.
آن دو در كشتي با هم گفت و گو مي‌كردند. و سپس در عراق به گفت و گو و مناظرات خود ادامه دادند.
يكي از مناظرات اين بود كه روزي در خانه «استاد منعم» در بغداد، چنين مناظره شد:


دكتر سماوي:

شما شيعيان مقام علي (عليه‌السلام) را به قدري بالا مي‌بريد كه او را در رديف پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) قرار مي‌دهيد،
يرا بعد از نام او به جاي «كرم الله وجهه» و… جمله «عليه السلام» يا «عليه الصلاة و السلام» مي‌گوييد،
با اينكه سلام و صلوات مخصوص پيامبر(صلي الله عليه و آله) است. چنان كه در قرآن مي‌خوانيم:
«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا؛
همانا خداوند و فرشتگان بر پيامبر درود مي‌فرستند. اي كساني كه ايمان آورده‌ايد بر او درود بفرستيد و سلام دهيد و تسليم فرمانش باشيد.»

استاد منعم:
آري، دست گفتي! ما هنگامي كه نام اميرمؤمنان علي(عليه‌السلام) و ساير امامان معصوم(عليهم‌السلام) را مي‌بريم، «عليه‌السلام) مي‌گوييم،  

ولي اين به آن معني نيست كه ما آن‌ها را پيامبر و يا در درجه پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) مي‌دانيم.

دكتر سماوي:

پس به چه دليل بر آن‌ها سلام و صلوات مي‌فرستيد؟
استاد منعم:

به دليل همين آيه‌اي كه خوانده شد:
«ان الله و ملائكته يصلون علي النبي…»
آيا تفسير اين آيه را خوانده‌اي؟

مفسران شيعه و سني به اتفاق نقل مي‌كنند:
هنگامي كه اين آيه نازل شد، جمعي از اصحاب از پيامبر (صلي الله عليه و آله) پرسيدند:   

« اي رسول خدا، اصل چگونگي صلوات و سلام بر تو را فهميديم، ولي نفهميديم چگونه بر تو درود و صلوات بفرستيم؟»
پيامبر(صلي الله عليه و آله) در پاسخ فرمود: بگوييد : «اللهم صل علي محمد و آل محمد، كما صليت علي ابراهيم و آل ابراهيم في العالمين انك حميد مجيد؛
خدايا! درود و رحمت بفرست بر محمد و آل محمد، همان گونه كه بر ابراهيم و آل ابراهيم در ميان جهانيان درود و رحمت فرستادي، تو ستوده والا هستي.»[1]
نيز فرمود: «لا تصلوا علي الصلاة التبراء؛ هرگز بر من صلوات ناقص نفرستيد.»
پرسيدند: «صلوات ناقص چيست؟»
فرمود: اينكه فقط بگوييد : «اللهم صل علي محمد» (بدون دنباله آن) ناقص است،
بلكه بگوييد: «اللهم صل علي محمد و آل محمد» ، كه صلوات كامل است [2]
در روايات متعدد آمده است كه صلوات كامل بفرستيد، و جمله «آل محمد» را در آخر آن حذف نكنيد،
و حتي در تشهد نماز ، تمام فقهاي اهل بيت (عليهم‌السلام) آن را واجب مي‌دانند، و از فقهاي اهل تسنن ،
امام شافعي آن را در تشهد دوم نماز‌هاي واجب، واجب مي‌داند. [3]

جالب اينكه شافعي بر اساس همين فتوا، در شعر معروف خود چنين تصريح مي‌كند:

« يا اهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله في القرآن انزله كفـاكم من عـظـيم الـقدر انكم من لم يصل عليكم لا صلاة له [4]
ترجمه :اي اهل بيت رسول خدا! دوستي شما فريضه و واجبي است كه خداوند در قرآن، آن را نازل كرده است،
در مقام و عظمت شما همين بس كه هر كس در نماز بر شما صلوات نفرستد، نمازش باطل است.»
دكتر سماوي در حالي كه سخت تحت تأثير قرار گرفته بود، و اين گفتار مستدل بر قلبش نشسته بود گفت:
در اين جهت مي‌پذيرم كه آل محمد(صلي الله عليه و آله) شريك در صلوات پيامبر(صلي الله عليه و آله) هستند،
و ما هم وقتي كه صلوات بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي‌فرستيم، اصحاب و آل آن حضرت را نيز شريك در صلوات مي‌سازيم،
ولي اين را قبول نداريم كه اگر تنها نام علي ذكر شد، بگوييم«عليه‌السلام» يا «سلام خدا بر او».[5]
استاد منعم:آيا كتاب صحيح بخاري را قبول داريد؟
دكتر سماوي: آري، اين كتاب را امامي عالي مقام از امامان مورد قبول اهل تسنن، تأليف كرده، و صحيح‌ترين كتاب بعد از قرآن است.
استاد منعم كتاب صحيح بخاري را از كتابخانه‌اش آورد و صفحه‌اي از آن را گشود و به من داد تا بخوانم.
ديدم در آن صفحه نوشته است: فلان شخص ما را حديث كرد، از فلان شخص ديگر و او از علي(عليه‌السلام) ، من تا جمله «عليه السلام» را ديدم تعجب كردم، باور نمي‌كردم كه حقيقت داشته باشد،
با خود مي‌گفتم نكند اين كتاب صحيح بخاري نباشد، سراسيمه بار ديگر آن را گرفتم و دقيق خواندم، ديدم همان است كه ديده بودم، شك و ترديدم برطرف شد.
استاد منعم صفحه ديگري از كتاب صحيح بخاري را گشود كه در آن نوشته بود: «علي بن الحسين(عليه‌السلام) ما را حديث كرد.»
ديگر هيچ جوابي نداشتم جز اين كه شگفت زده بگويم: سبحان الله!
بعدا من بار ديگر با ناباوري كتاب صحيح بخاري را ورق زدم. ديدم در مصر توسط «انتشارات شركت حلبي و فرزندان» چاپ شده است…
به هر حال راهي جز پذيرفتن حقيقت نداشتم. [6]

پي نوشتها :
———————
[1]- صحيح بخاري: ج 6، ص 51 ؛ صحيح مسلم: ج 1، ص 305.
[2] - الصواعق المحرقه: ص 144.
[3] - شرح نهج البلاغه: ابن ابي الحديد: ج 6، ص 144.
[4] - المواهب زرقاني: ج 7، ص 7 ؛ تذكره علامه: ج 1، ص 126.
[5] - مترجم گويد: در قرآن در آيه 130 سوره صافات مي‌خوانيم: «سلام علي آل ياسين؛ سلام بر آل ياسين»
از ابن عباس نقل شده است كه منظور از آل ياسين آل محمد(صلي الله عليه و آله) هستند. بنابراين مطابق قرآن،
رواست كه با ذكر هر يك از امامان آل محمد(صلي الله عليه و آله) بگوييم: «عليه‌السلام».
حتي افرادي كه از علماي متعصب اهل تسنن مثل «ابن روزبهان» كه به اشكال تراشي معروف است، قبول دارد كه منظور از «آل ياسين» آل محمد(صلي الله عليه و آله) هستند.
جالب اينكه در سوره صافات بر افرادي مانند نوح، (آيه 79)و ابراهيم(آيه 109) و موسي و هارون(آيه 120) و همه مرسلين (آيه 182) سلام شده است.
از اين مطالب مي‌توان فهميد كه آل محمد(صلي الله عليه و آله) در رديف پيامبران هستند.
و آيه مذكور با توجه به برتري محمد بر ساير پيامبران دليل بر افضليت و امامت آل محمد(صلي الله عليه و آله) است. (دلايل الصدق: ج 2، ص 398).
[6] - «آنگاه…. هدايت شدم»: ص 67-65 (با تلخيص و اقتباس).
 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 57
  • 58
  • 59
  • ...
  • 60
  • ...
  • 61
  • 62
  • 63
  • ...
  • 64
  • ...
  • 65
  • 66
  • 67
  • ...
  • 134
 خانه
 فرجام قاتلان امام حسین (علیه السلام)و یاران باوفایشان
 تماس
 ورود

خبرنامه

سايت مراجع معظم تقليد

سايت مراجع تقليد

 آيت الله سيد علي خامنه اي (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جواد تبريزي (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله محمد تقی بهجت (رحمة الله علیه‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله نوري همداني (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله  سید صادق شیرازی (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله لطف الله صافي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله ناصر مکارم شيرازي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله سيد علي سيستاني (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله وحيد خراساني (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جوادي آملي (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جعفر سبحاني (مد ظله العالي)

جهت دريافت كد لوگوي مراجع كليك كنيد

امام باقر سلام الله علیه: ما مِن شَى‏ءٍ يُعبَدُ اللَّهُ بِهِ يَومَ الجُمُعَةِ أحَبَّ إلَىَّ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ؛ هيچ عبادتى در روز نزد من دوست داشتنى‏تر از صلوات بر پيامبر و آل او نيست وسائل الشيعة: ج 7، ص 388

بر محمد و آل محمد صلوات

چه زمانها گذشت اما گل نرجس نیامد!!!!

log

مترجم وبلاگ(بازدیدکننده محترم باتوجه به زبان خود برروی پرچم مورد نظر کلیک کرده تا متن وبلاگ به زبان دلخواهتان مشاهده شود.)

مترجم سایت

مترجم سایت

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان