***مباحث اخلاقي***
بدترین مردم در پیشگاه خداوند
قال محمد ( صلی الله علیه و آله):
روزقیامت بدترین مردم در پیشگاه خداوند کسانی هستند که،مردم از ترس گزندشان به آنها احترام بگذارند.
میزان الحکمه،ج۵ص
بدترین مردم در پیشگاه خداوند
قال محمد ( صلی الله علیه و آله):
روزقیامت بدترین مردم در پیشگاه خداوند کسانی هستند که،مردم از ترس گزندشان به آنها احترام بگذارند.
میزان الحکمه،ج۵ص
بی حجابی یعنی باکلاسی؟پس ما داریم در داشتن کلاس با حیوونا رقابت میکنیم؟
بی حجابی یعنی تمدن؟! پس حیوونا از ما متمدن تر هستن؟
جهت اطلاع اونی که گفت :بی حجابی یعنی آزادی
بی حجابی عین اسارته
اونقدر اسیر هوس و چشم بیمار و خواسته ی کثیف این و اون بشی
که خودتو و ارزش خودتو فراموش کنی!
اونقدر اسیر میشی که تا خودتو مترسک نکنی پاتو از خونه بیرون نمیذاری
باز جهت اطلاع اونی که گفت “مهم اینه که دل پاک باشه!
—————
از کوزه همان برون تراود که در اوست!
چگونگی پیدایش بیماری قساوت
منبع: محمدی ری شهری، محمد، مبانى شناخت، ص 345
سوال:
بیماری قساوت قلب چگونه پدید می آید؟
پاسخ:
یکی از نام های بیماری روحی و عقلی انسان در قرآن کریم «قساوت» است. در این کتاب آسمانی، مجموعاً هفت بار و در ضمن شش آیه،[1] بیماری قساوت و مانعیت آن از شناخت های عقلی و قلبی مطرح شده است.
بیماری قساوت چیست؟
کلمه قساوت و نیز قسوت مصدر و به معنای سخت شدن است. مفردات القرآن در توضیح کلمه قسوت می نویسد:
القسوة غلظ القلب، و أصله من حجر قاسٍ.[2] قسوت عبارت است از سختی دل، و ریشه آن از سنگ سخت است.
قساوت نوعی بیماری روانی و عقلی است که در اثر آن، زمینه شناخت حقیقت و پذیرش حق در انسان نابود می شود. کسانی که مبتلا به بیماری قساوت هستند گوششان به سخن حق بدهکار نیست و حرف حق در آنان اثر نمی کند و به گفته شاعر:
دانم ای ناله در آن دل ز چه تأثیر نکردی رخنه در سنگ محال است تو تقصیر نکردی ولی قرآن کریم، بر خلاف نظر این شاعر می فرماید رخنه در سنگ ممکن است، لکن دلی که مبتلا به بیماری قساوت است، از سنگ سخت تر و نفوذ ناپذیرتر است! در فرازی از سوره مبارکه بقره پس از نقل یکی از معجزات حضرت موسی علیه السلام، در وصف یهودِ معاصر آن حضرت که همانند صهیونیست های امروز مبتلا به بیماری قساوت بودند، آمده است: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ مِنْ بَعْدِ ذلِک فَهِی کالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یهْبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ….[3]سپس دل های شما سخت شد، مانند سنگ، بلکه سخت تر! زیرا بسا سنگ هایی هست که می شکافد و نهرهایی از آن جاری می شود، و بعضی از سنگ ها می شکافد و آب از آن بیرون می ریزد و بعضی از آنها از ترس خدا فرو می ریزد… ».
در این جا این سؤال پیش می آید که بیماری قساوت چگونه پدید می آید و به عبارت دیگر میکربی که این بیماری را تولید می کند چیست؟
چگونگی پیدایش بیماری قساوت
عواملی که موجب پیدایش بیماری قساوت می شوند بسیارند. در قرآن و احادیث اسلامی، این عوامل به طور مشروح، مطرح شده است. عهد شکنی، عمر طولانی در غفلت، آرزوی دراز، ترک عبادت، سخن بیهوده، استماع لهو، شکار، رفت و آمد با سلاطین و اهل زر وزور، ثروت بسیار، نگاه کردن به چهره بخیل، و به طور کلی هوسرانی و گناه از دیدگاه متون اسلامی، میکرب هایی هستند که اگر انسان آلوده به این میکرب ها شد و خود را معالجه نکرد، به تدریج، مبتلا به بیماری قساوت می شود.[4] این میکرب ها سبب می شوند که انسان به تدریج به هوسرانی خو کند و پذیرش حق برای او ثقیل و ناگوار گردد، تا آن جا که قلب و جان و روح و اندیشه انسان در برابر حق همانند سنگ، بلکه سخت تر از سنگ، نفوذناپذیر شود.
خطر بیماری قساوت
از دیدگاه متون اسلامی، بیماری قساوت، خطرناک ترین بیماری و زیانبارترین اثر هوسرانی و بزرگ ترین کیفر الهی در مورد ارتکاب گناهان است. امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید: إنَّ للَّهِ عُقُوباتٌ فِی القُلُوبِ و الأبدانِ: ضَنک فِی المَعِیشَةِ و وَهنٌ فِی العِبادَةِ، و ما ضُرِبَ عَبدٌ بِعُقُوبَةٍ أعظَمَ مِن قَسوَةِ القَلبِ.[5] به تحقیق که خداوند کیفرهایی به جهت ارتکاب گناهان در جسم و جان انسان دارد، مانند سختی زندگی و سستی در عبادت، ولی هیچ کیفری بزرگ تر از قساوت قلب نیست.
با عنایت به این که ابتلا به این بیماری تدریجی است، و بیمار مبتلا به قساوت، حتی در اوج بیماری هم نمی تواند تشخیص بدهد که بیمار است، و علاج این بیماری بسیار سخت و در مواردی امکان ناپذیر است، لذا انسان از آغاز زندگی باید مواظب باشد که به آن مبتلا نشود. امیر المؤمنین علیه السلام در توصیه هایی به فرزند ارجمندش امام مجتبی علیه السلام می فرماید: إنَّما قَلْبُ الحَدَثِ کالأرضِ الخَالِیةِ، مَا القِی فِیها شَی ٌإلّاقَبِلَتهُ، فَبَادَرتُک بِالأدَبِ قَبلَ أن یقسُوَ قَلبُک و یشتَغِلَ لُبّک.[6]همانا دل جوان همانند زمین تهی است که هر چه در آن انداخته شود می پذیرد. بدین جهت پیش از آن که دلت را قساوت بگیرد و اندیشه ات مشغول گردد، به تأدیب تو مبادرت ورزیدم.
پی نوشت ها
[1] بقره: آیه 74، انعام: آیه 43، حدید: آیه 16، مائده: آیه 13، حج: آیه 53 و زمر: آیه 22.
[2] مفردات ألفاظ القرآن: ص 404.
[3] بقره: آیه 74.
[4] ر. ک: میزان الحکمة: باب 3347 (مایقسی القلب).
[5] تحف العقول: ص 296.
[6] نهج البلاغة: نامه 31.
توصیههای علمی اخلاقی بزرگان به طلاب
یکی از ویژگیها و افتخارات حوزههای علمیه پرداختن ویژه به مسائل اخلاقی و تربیتی است و از قدیم الایام یکی از درسهای مهم حوزه علمیه درس اخلاق بوده است. مروری میکنیم بر بیانات و رهنمونهای تنی چند از علما و مراجع تقلید و توصیههای آنان به طلاب حوزه علمیه.
آیت الله بهجت
1-علم و تقوا دو بال پرواز برای هر طلبه است که اگر به هر کدام از این دو کمتوجهی شود زیانهای فراوانی متوجه طلبه خواهد شد. معراج السعاده مرحوم نراقی را روزی یک صفحه بخوانید و تا حد توان به آن عمل کنید.
2-دیگر توصیههای آیت الله بهجت به طلاب علوم دینی
هر شب محاسبه نفس کنید. حاسبوا قبل أن تحاسبوا.
من عمل بما علم، علّمه الله علم ما لم یعلم. هر کس به آنچه میداند عمل کند خداوند دانش آنچه را نمیداند به او خواهد آموخت.
هر کس محاسبه نفس کند و نیز به علمش عمل کند، خداوند محاسبه آخر عمر را به او الهام خواهد کرد.
قدم به قدم انسان باید مستغفر و تائب باشد تا خداوند او را نجات دهد.
هیچ شاگردی نباید در بهشت و جهنم رفتن به استادش نگاه کند. «باید خود انسان فکر بهشت و جهنم خود باشد و به دیگران نگاه نکند. باید ببیند تکلیفش چیست و به آن عمل کند. باید موازین را شناخت و از موازین پیروی کرد، نه اشخاص.
با آدمهای امین مشورت کنید تا چنانچه زهر میخورید به شما بگویند.
انسان نباید برای چهار تا شاهی حقوق، خود را بفروشد. خدایی که رزّاق است، حتی حیوانات را روزی میدهد.
اگر خدا را نصرت نکردی، خداوند هم شما را یاری نخواهد کرد. اگر خدا را یاری نکردی و به کسی ظلم کردی، بعداً دیگری در حق تو ظلم میکند.
عامل بودن با عالم بودن فرق دارد.
درس را رها نکنید.
آیت الله خامنهای
حوزه امروز به فهم سیاسی نیازمندتر است. آمیختگی روحانیت و انقلاب چنان است که هیچ یک نمیتوانند یکدیگر را نادیده بینگارند
و به تغافل عبورکنند. حوزه در مسند سکانداری انقلاب بایستی بداند که بر کدامین موج قرار دارد و به کدامین سمت و سو کشتی طوفانزده را راهبری میکند.
امروز دیگر مثل سابق نیست که علما بروند کنج خلوتی را پیدا کنند
و با خیال راحت در آنجا درس بخوانند. نه، عالمی که فردای این مملکت احتیاج دارد، باید با مسائل زندگی و مسائل روز آشنا باشد. سیاست و فهم سیاسی و جهتشناسی سیاسی جزو شؤون عالم است.
طلبه امروز نمیتواند با درس خواندن وظیفه خود را تمام شده بینگارد، باب فهم سیاسی را بر خود مسدود کند، دروازههای اجتهاد را از کانال عزلت در مدرسه و گوشهگیری از دنیای سیاست بداند، با عمل سیاسی احساس بیگانگی کند، توغل در کتاب و دفتر را از هر تکلیف اجتماعی برتر بپندارد و افتخار خود را در پرهیز از زندگی سیاسی و کار اجتماعی تلقی کند.
اگرچه درس خواندن و آشنایی به معارف و خودسازی و پرداختن به درون و باطن، خود یکی از فرایض مهم بلکه مهمترین فرایض است اما این فریضه مهم نبایستی ما را از جریاناتی که در کشور میگذرد و وظایفی که در مقابل این جریانات داریم و نیز از حضور در صحنههای اجتماعی و کمک به پیشرفت انقلاب و شناخت توطئههای دشمنان انقلاب و پیگیری شیوههایی که این توطئهها را خنثی میکند و لبیک گفتن به نیازهای عمومی جامعه و رفتن در جبهههای خطر و احیانا جانبازی کردن و جان دادن غافل کند.
ما نمیگوییم که شما به یک مدرسه بروید و درس بخوانید و فقط در و دیوار مدرسه و کتاب درس و استاد را ببینید و دیگر کارتان به سیاه و سفید آنچه در این برهه عظیم حساس در این مملکت میگذرد نباشد. نه، ما چنین توصیهای نمیکنیم بلکه توصیه میکنیم که شما شیران روز و راهبان شب باشید.
نظام انقلابی با مشکلات و فراز و نشیب فراوان روبهرو بوده و خواهد بود. جامعه ما بایستی از چون و چرای آن مطلع باشد و در خود زمینههای مقاومت و تداوم انقلاب را پدید آورد. این مهم نیازمند فهم و تحلیل درست سیاسی است. در این زمینه حوزه تکلیفی مضاعف دارد. از یک سو خود به عنوان یک عضو جامعه باید سمت و سوی انقلاب را درک کند و همگامی نشان دهد، از سوی دیگر در مکانت اجتماعیای که دارد مورد توجه و مرجع مردم است و باید پاسخی برای پرسشهای مردمی داشته باشد و با درک معادلات آشکار و پنهان و ارائه آن همگامی جامعه و انقلاب را بسامانتر سازد.
یکی دیگر از کارهایی که در حوزه لازم است و حوزه با خلأ آن روبهروست، این است که مسئولان و اکابر و شخصیتها و رهبران حوزه مثل مراجع تقلید و مدرسان بزرگ و شورای مدیریت و امثال اینها باید کاری کنند که در داخل حوزه علمیه درک از مسائل جاری عالم و قدرت تحلیل و فهم این مسائل در عالیترین سطح خودش در کشور وجود داشته باشد. یعنی ما باید کاری کنیم که حوزه علمیه قادر باشد به وسیله اغلب افرادش، حالا نمیگوییم همه افراد، در فضای عمومی کشور بینش درست سیاسی و فهم مسائل جاری را در اختیار دیگران بگذارد و مردم را هدایت کند و پیش ببرد.
نکات اخلاقی از زبان شیخ رجبعلی خیاط
1. زنده باش و زندگی کن و بدان که حیات در حرکت و ممات در سکون است.
2. میدانید شما و دنیای شما از مجموع ذراتی خلق شدهاند و خالق برای هر ذره جهان به این عظمت وظیفه خاصی قرار داده تا این نظم و شکوه را بیان کند و انسان از آن و گاهی در اثر غرور جزیی از آن است.
3. هستی به سرعت غیر قابل باوری در حرکت است و همین حرکت در اندام شما وجود دارد و کل عالم با این شتاب به سوی خدا روانند، در نتیجه چنان بیاندیشید و حرکت کنید که از میدان وسیع این مغناطیس خارج نشوید که خالق را بشناسید و به عظمت خود پی ببرید و این خلقت حیرت انگیز نامش انسان است، را از دست ندهید.
4. انسان الهی در وجود خویش خوی حیوانی را در بند میکند تا نیروی وجودی او پاک و سالم به کمال برسد، از نظر جهانبینی شیخ خشم و غضب و تندی و سرکشی انسانها را غافلگیر میکند، از تغییر این راه که ره سنان بیشماری در آن خفتهاند، آن است که نیکی و محبت را در وجود خود بیدار نگهدارید که اساس خوشبختی در همین عمل و اجرای آن است.
5. نیکی و احسان سختترین دشمن را دوست و دوستان را به سوی خداوند رهبری میکند.
6.ندای غیبی در درون دل مشتاق؛ مسیر الهی میافکند و به آرامش ابدی میرساند، لذا لطف و احسان به دیگر بندگان خدا در درجه اول به خود عامل باز میگردد که انسان بنده احسان است.
7. از خداوند جز کرامت و احسان و خیر و رحمت و محبت و بندهپروری و امور سازنده عملی صادر نمیشود.
8.خداوند خدای خیر و رحمت است، آن که شر میسازد، شیطان است.
9. انسان به توفیق خالق و خیر خداوند معنی زنده بودن و رحمانیت و ترحم و هر نوعی از دشمنی را درک و با آن مقابله میکند.
میداند شما و دنیای شما از مجموع ذراتی خلق شدهاند و خالق برای هر ذره جهان به این عظمت وظیفه خاصی قرار داده تا این نظم و شکوه را بیان کند و انسان از آن و گاهی در اثر غرور جزیی از آن است.
10. راهیان راه الهی با عشق و محبتی که در اعماق وجود دارد، میدانند که هر چه غیر خدا بخواهند موجب شکست و ناکامی آنان میشود.
11. شما خیال نکنید خالق کائنات را باید بیرون از دلتان پیدا کنید، بلکه او در وجود شما جلوه و مکان دارد، لذا خدا را در اعماق وجود خویش بیابید، از یکی از سالکان اهل عرفان و سیر و سلوک را پرسیدند: «خدا را در کجا بیابیم؟»، آن عارف بدو پاسخ داد: «در کجا گشتی که او را نیافتی؟!»
12.شیخ میگفت: «بر میخیزید و خود را برای نماز آماده میکنید، حمد و سوره را درست میخوانید، بدون اینکه متوجه مفاهیم و معانی کلمات شوید، پس معلوم است این نماز، نماز وظیفهای است و فقط کلمات را ادا میکنید».
13. فراموش نکنید که به قول سعدی هر نفسی که فرو میرود، ممد حیات است و چون باز میگردد مفرح ذات! در واقع سعدی مفهوم رحمت خداوند و راه رسم شکرگزاری را برای ما گفته است، ولی ما خوانده و نخوانده به راحتی از این جمله معرفتی و سلوکی گذشتهایم و کسی آن را برایمان معنی و تفسیر نکرده است.
14. به نظر میرسد از این پس غیر از شما شاگردان شخص دیگری با این مباحث معرفت شناسی و خداجویی به این نحو آشنا نشود، شما از رحمت و لطفی که در حقتان شده از جان و دل شاکر باشید، سعادت را به این آسانی به کسی نمیدهند، ایمان، خلوص، عاشقی و دنیای محبت لازم است تا خود را سالک این راه ببینید و ارزش خود را بدانید، بنگرید که مبدا خلقت چه عظمتهایی در وجود شما نهاده و شما از آن بیخبرید.
15. ایشان مطالبشان را یک بار میگفتند، آنها که اهل دل بودند، به خوبی درک میکردند و در پایان گفتند: برای شما نگفته و ندیدهای باقی نگذاشتم، ان شاءالله خدا یاری و راهنماییتان کند، مطمئن باشید هر چه از واجبالوجود طلب کنید، به شما با شرایط فوق خواهد رسید.