ویژه نامه ولادت حضرت زینب(س)
باسمه تعالی
ولادت حضرت زینب کبری(س)
گرامی باد.
تاریخ ولادت حضرت زینب(س)
در اواسط سال ششم هجری خاندان پاک و طاهر علوی و فاطمی(س) باشور و شعف و شادمانی و سرور تمام پذیرایی فرزند سوم خانواده؛ یعنی دختر اول امام امیرالمومنین(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) بود.در روز پنجم ماه جمادی الاولی(سال ششم هجری) حضرت زینب(س) متولد شد.و چشم به روی زندگی گشود،آن هم در خانه ای که سه تن از پاکترین آفریدگان خداوند متعال؛ یعنی رسول خدا حضرت محمد(ص) و امیرالمومنین علی(ع) و سرور زنان عالم حضرت فاطمه(س) که درود خداوند برهمه ی آنان باد برآن نظارت و سرپرستی می نمودند. درحال حاضر قول مشهور در میان شیعیان، این قول است هرچند اقوال دیگری نیز در مورد روز و سال ولادت با سعادت آن حضرت وجود دارد.
نویسنده ی مصری«بنت الشاطی» در کتاب خود با عنوان«شیرزن کربلا»چنین می گوید:«به زودی دختر رسول خدا(ص) حضرت زهرا(س)فرزند جدیدی را در خانه ی نبوت به دنیا خواهد آورد که بعد از روشنایی چشمان مبارک رسول خدا(ص) برجمال دو نواده ی محبوبش حسن و حسین(ع) سومین فرزند خانواده است،ولی خداوند چنین مقدر فرموده که او زنده نماند،نام او محسن بن علی(ع) است…»
به طور قطع محسن بن علی(ع) فرزند پنجم حضرت زهرا(س) است نه فرزند سوم،او همان طفلی است که در دوران جنینی و در حالی که هنوزدر رحم مادر گرامی اش قرار داشت بر اثر فشاری که دربین در و دیوار بر حضرت زهرا(س)وارد آمد و نیز بر اثر شدت ضربه ی جانکاهی که بر بدن مطهر آن حضرت اصابت نمود سقط شده و به شهادت رسید.ولی این نویسنده ی زن مصری با استفاده از مغالطه و تقلب سعی می کند حق را باطل و باطل را حق جلوه دهد و می گوید:«حضرت زینب(س) بعد از محسن بن علی(ع) که مقدر نبود زنده بماند متولد شده است.»
چراحضرت زینب (س) درمجلس یزیدسخنرانی کرد؟
حضرت زینب(س) درمجلس یزید صحنه ها و مناظری رادید و از یزید سخنانی راشنید،که در میان اعمال کینه توزانه ی او از شدیدترین انواع اهانت و توهین به مقدسات و قبیح ترین اشکال استهزاء و مسخره نمودن اعتقادات دینی و زشت ترین مظاهر پستی و لئامت به شمار می رفت.
صحنه ها و سخنانی که پرده از شرک و کفر ونفاق یزید برمی داشت و او را منکر مهمترین اعتقادات اسلامی معرفی می کرد.علاوه برآن یزیدجنایت بزرگی مرتکب شده و سرمقدس اباعبدالله الحسین(ع) را درمقابل خود گذاشت و در حالی که شراب می خورد با عصایی شروع به ضربه زدن به لبها و دندانهای آن حضرت کرد!!!
با این وضع،آیابرای حضرت زینب(س) صحیح و جایز است که سکوت کند؟آن هم در حالی که اودختر صاحب شریعت اسلام، پیامبرمقدس و سرور و مولای ما حضرت محمد(ص) است؟
چگونه سکوت کند…درحالی که او می داند که می تواند آن ادعاهای موهوم را باطل کرده وآن اباطیل را ازبین ببرد،چرا که او مسلح به سلاح نطق گویا و دندان شکن و دلیل قاطع و قدرت بیان استدلال است؟شاید هم تکلیف شرعی ایجاب می کردکه آن حضرت پرده از حقایق پنهان از نظر حاضران در آن مجلس هولناک بردارد،چرا که آن مجلس پراز شخصیت های سیاسی و نظامی و طبقات مختلف مردم و یزیدبرای ورود به آن مجلس اذن عمومی صادرکرده بودو این کاملا طبیعی است،که آنجاو اطراف آن مکان موج بزند از مردمانی که تبلیغات مسموم بنی امیه آنان را چنان فریفته و انواع پرده ها و حجابها را به مقابل چشمشان کشیده بود،که چهل سال تمام و در طول ایام حکومت معاویه بن ابوسفیان بر آن بلاد،حق را از باطل تشخیص نمی دادند.وبه سبب پیروزی و غلبه ی حکومت برگروهی که دستگاه تبلیغات بنی امیه آنان را به صورت واژگون و دگرگون معرفی کرده بود،نشانه های شادی و سرور از چهره هایشان هویدا بود.و شامیان برای مشاهده ی قافله ی اسیرانی که بعد از پیروزی ها و فتوحات یزید به دمشق آورده شده بودند،درآن جا ایستاده بودند.بااین اوضاع،آیا شایسته نبود که نوه ی رسول خدا(ص) حضرت زینب(س) این فرصت را مغتنم بشمارد و با به خطر انداختن زندگی خود در راه خدا غبار از روی حق و حقیقت کنار بزند و باطل را با صراحت و وضوح تمام معرفی نمایند؟هرچند شان او اجل و قدر و ارزش اوبالاتر از آن بود که در چنین مجلس آلوده ای که شایسته ی مقام او نبود خطبه ای ایراد کند،چرا که او بانوی زنان پرده نشین و باحجاب بود.اما ضرورت برای آن حضرت ایجاب می کرد که آن دلهایی را که در غفلت و آسایش زندگی کرده اند،بیدار کند و زندگی رابر قلبهایی که بر اثر شهوت مرده و در انواع فسق و فجور فرو رفته بودند و از فطرت خویش منحرف شده بودند،برگرداند،بنابراین حضرت براین امر صبر کرد و موعظه و نصیحت هیچ موعظه گر و نصیحت گویی رانپذیرد.
چگونه وبرای چه خطبه ی حضرت زینب(س) راقطع کردند؟
حضرت زینب(س) آن بانوی شجاع و دلیر،که مصیبت زده و دردمند نیز بود چنان با صدای محزون واندوهناک سخن می گفت که هریک از کلماتش احساس غم و اندوه و ندامت و پشیمانی را درمیان مردم شعله ور می ساخت تااینکه صدای ضجه مردم به گریه و ناله بلندشد،آن هم درجایی که نیروهای امنیتی و نگهبانان حضور داشتند و هر لحظه احتمال آن می رفت که شورش و قیامی رخ دهد و(دشمنان در این فکر بودند که)چگونه می توانند اوضاع را در دست بگیرند؟و چه باید بکنند تا خطبه ی حضرت زینب(س) را قطع کرده و ذهن مردم را متوجه چیز دیگری کنند؟
شخصی در این مورد چنین گفته است:دشمن دستور به حرکت قافله داد،آنگاه نیزه ای را که سر مقدس اباعبدالله الحسین(ع) بربالای آن قرار داشت آورده و به محمل حضرت زینب(س) نزدیک کردند،در این هنگام صدای ناله ی مردم به هوا برخاست که:این سر حسین(ع) است…این سرحسین(ع)است!!
چشمان مبارک امام(ع) بر بالای نیزه باز بود و با چنان زیبایی بی نظیری نگاه می کردکه مورخان در وصف آن چنین گفته اند:«شاخص ببصره نحوالافق»«برجستگی درخشانی چون افق درچشمان مقدس اوبود.»دراین هنگام حضرت زینب(س)علی رغم شجاعت بسیار و قدرت بیانی که داشت،نتوانست به خطبه ی خود ادامه دهد و ازدیدن آن صحنه ای که بر اعصاب و روان او فشارمی آورد،غم و اندوه فراوانی بر وجود مقدسش مستولی شد و نزدیک بود که قالب تهی کرده و براثر دردی که برقلب مهربان و عطوفش فشار می آورد-فشاری که فقط خداوند متعال می داند چه شدتی داشته است-جان به جان آفرین تسلیم نماید.
عکس العمل حضرت در این حال آن بود که پیشانی خود را چنان با قدرت تمام به چوبه ی محمل کوبید که خون از سروپیشانی او جاری شد و با تکه پارچه ای به آن اشاره نمود- واین عادت مرسومی میان قبائل و عشایر آن زمان بود که هنگام دیدن جنازه ی انسان بزرگواری که از دنیا رفته بود انجام می دادند- سپس حضرت مردم را مشاهده کردکه با انگشتان دست خود به سر مقدس امام حسین(ع) اشاره می کنند،همان طور که در اولین شب هرماه(قمری) به جای هلال ماه (درآسمان) اشاره می کنند.
در این هنگام حضرت زینب(س) نداکرد:
یاهلالالمااستتم کمالا غاله خسفه فابدی غروبا
ماتوهمت یاشقیق فوادی کان هذا مقدرامکتوبا
«ای هلالی که هنوز ماه کامل نشده خسوف براو عارض شد و خاموشش کرد.»
«ای عزیزدلم!گمان نمی کردم که چنین سرنوشتی برای تومقدر شده باشد.»
یکی از شعراء- یعنی حاج هاشم کعبی- آن موقعیت دردناک و غمبار را در ذهن خود تصورکرده و می گوید:دخترکوچکی از امام حسین(ع) در محمل همراه حضرت زینب(س) بود که وقتی سرمقدس پدر بزرگوارش را مشاهده کرد چنین ناله سرداد:«یاابه…یاابه…کلمنی این کنت؟»«ای پدر جان…ای پدرجان…به من بگوکجایی؟»
وهنگامی که جوابی نشنید به شدت به گریه افتاد و حضرت زینب(س) سربرادرگرامی اش را مورد خطاب قرار داده و چنین سرود:
«اخی:فاطم الصغیره کلمها فقدکادقلبهاان یذوبا»
«برادرم:بافاطمه کوچکت سخن بگو که نزدیک است قلبش(از دوری تو) ذوب شود.»
واحتمال دوم دراین مورد این است که:امام سجاد(ع)- احتمالابه درخواست سربازان ونگهبانان-به نزدعمه اش حضرت زینب(س) رفت و فرمود:«ای عمه جان!سکوت کن و خاموش باش که برای آیندگان در گذشته درس و عبرت است و توبه حمدالله عالمی بدون آنکه کسی به تو علم بیاموزد و تومی فهمی بدون آن که کسی چیزی به توبفهماندو بدان که گریه و زاری کسی را که روزگار(ازدست ما)گرفته است باز نمی گرداند،پس ساکت شد.»
«منبع:زندگانی حضرت زینب کبری(س)، ازولادت تاشهادت.نوسینده: آیت الله سیدمحمدکاظم قزوینی.»
«مدرسه علمیه حضرت خدیجه کبری(س)- سوسنگرد- واحدپژوهش باهمکاری واحدفرهنگی»