چگونگی جان کندن محب اهل بیت علیهم السلام...
آنچه که مرگ را برای آدمی سخت و دشوار ساخته، مشکلاتی است که در آن لحظات حساس با آن مواجه می شود، زیرا از سویی انسان، توان و نیروی خود را از دست داده و به حدی سست وضعیف شده که حتی زبانش از کار افتاده و قدرت سخن گفتن ندارد و درد و رنج فراوان بدنش را احاطه کرده و از سوی دیگر گریستن اهل و عیال دوستان و آشنایان و …
«اجتمعت علیه سکرة الموت و حسرة الفوت، ففترت لها اطرافهم و تغیرت لها ألوانهم، ثم ازداد الموت فیهم ولوجاً فحیل بین احدهم و بین منطقه و إنّه لبین أهله ینظر ببصره، و یسمع بأذُنه، علی صحهٍ من عقله، و بقاء من لبّه، یُفَکّر فیم أفنی عمره، فیم أذهب دهره! و یتذکّر اموالاً جمعها، أغمض فی مطالبها، و أخذها من مصرّحاتها و مشتبهاتها، قد لزمته تبعات جمعها، و أشرف علی فراقها، تبقی لمن وراءه ینعمون فیها، و یتمعتّعون بها، فیکون المَهنأ لغیره، و العب علی ظهره و المره قد غلقت رهونه بها، فهو یعض یده ندامة علی ما اَصحَرَ له عندالموت من امر، و یزهد فیما کان یرغب فیه أیّام عمره، و یتمنّی انّ الذی کان یغبطه بها و یحسده علیها قد حازها دونه»1
ترجمه: سختی جان کندن و حسرت از دست دادن دنیا، به دنیا پرستان هجوم آورد. بدن ها در سختی جان کندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه ی اندامشان را فراگرفته، زبان را از سخن گفتن باز می دارد، و او در میان خانواده اش افتاده با چشم خود می بیند و با گوش می شنود و با عقل درست می اندیشد که عمرش را در پی چه کارهایی تباه کرده و روزگارش را چگونه سپری نموده است؟ به یاد ثروتهایی که جمع کرده می افتد، همان ثروت هایی که در جمع آوری آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناک گرد آورده و اکنون گناه جمع آوری آن همه بر دوش اوست که هنگام جدایی از آنها فرا رسیده، و برای وارثان باقیمانده است تا از آن بهره مند گردند و روزگار خود بگذرانند. راحتی و خوشی آن برای دیگری و کیفر آن بر دوش اوست، و او در گرو این اموال است که دست خود را از پشیمانی می گزد به خاطر واقعیت هایی که هنگام مرگ مشاهده کرده است. در این حالت از آنچه که در زندگی دنیا به آن علاقمند بود، بی اعتنا شده آرزو می کند، ای کاش آن کس که در گذشته بر ثروت او رشک می برد، این اموال را جمع کرده بود.
خود را برای سکرات مرگ مهیا سازیم!
امیر بیان علی(علیه السلام) در ابتدا این فراز از خطبه 109 از پدیده مرگ سخن به میان آورده و سختی های آن لحظات سرنوشت ساز را به همگان گوشزد نموده اند.
سختی جان کندن، واقعیتی است که خداوند بی مثال نیز در کلام نورانی خود، از آن سخن به میان آورده و در این باره به زیبایی می فرماید: (و جائت سکرة الموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید)2. و سرانجام سختی های مرگ، به حق فرا می رسد [و به انسان گفته می شود] این همان چیزی است که از آن می گریختی.
به فرموده امیر بیان علی (علیه السلام)، محتضر در لحظات پایانی عمر خویش به دو موضوع مهم و اساسی می اندیشد، یکی در مورد سرمایه ی عظیم عمر خود، و دیگری در مورد مال و ثروتش
با اندکی دقت و تأمل در اطراف پدیده انکار ناپذیر مرگ، می یابیم آنچه که مرگ را برای آدمی سخت و دشوار ساخته، مشکلاتی است که در آن لحظات حساس با آن مواجه می شود، زیرا از سویی انسان، توان و نیروی خود را از دست داده و به حدی سست وضعیف شده که حتی زبانش از کار افتاده و قدرت سخن گفتن ندارد و درد و رنج فراوان بدنش را احاطه کرده و از سوی دیگر گریستن اهل و عیال دوستان و آشنایان و … و غم وداع آنها با او و یتیمی و بی کس شدن بچه های خود، موضوع دیگری است که او را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد، و از طرف دیگر غم جدایی از مال و ثروت، منزل و سایر املاک و دارایی های او که عمر عزیزش را صرف به دست آوردن آنها کرده بود، به طرز عجیبی، فضای روحش را به آتش کشیده و قلبش را می آزارد.
امیر متقیان علی (علیه السلام) در روایتی زیبا و دلنشین پیرامون سختی مرگ می فرماید: (ان للموت غمرات هی اقطع ان تستغرق بصفة او تعتدل علی عقول اهل الدنیا)3. برای مرگ سختی هایی است که شدیدتر است از آنچه در وصف بگنجد و یا با ترازوی عقل مردم سنجیده شود.
بنابراین ما باید با تقویت بنیه ایمان و افزایش نیروی فوق العاده موثر تقوای الهی، خود را برای آن لحظه ی سرنوشت ساز مهیا نماییم تا از این طریق توانسته باشیم خود را از خطرات آن حقیقت حتمی، در امان بداریم.
محتضر به چه می اندیشد؟!
![گمرک اندیشه تان را مراقبت کنید](http://img.tebyan.net/big/1390/02/17253101250174107223182228756672226024170.jpg)
به فرموده امیر بیان علی(علیه السلام) محتضر در لحظات پایانی عمر خویش به دو موضوع مهم و اساسی می اندیشد، یکی در مورد سرمایه ی عظیم عمر خود، و دیگری در مورد مال و ثروتش.
به عمر خود می اندیشد زیرا گنج گرانبهایی است که خداوند بی مثال از سر لطف و محبتی که نسبت به بندگان خویش دارد در اختیارش قرار داده، اما او از این عمر گرانسنگ نه تنها بهره نبرده بلکه با انجام کارهای بیهوده و بی ارزش، آن را به باد فنا داده است، و لذا به گذشته ی عمر خود اندیشیده و با آه و حسرتی فراوان به خود می گوید: ای کاش با این سرمایه ی عظیم، این گونه رفتار نمی کردم و فرصت طلایی عمر خود را با کارهای ناشایست تباه نمی ساختم، ای کاش از لحظه به لحظه عمر خود جهت سعادت ابدی بهره برده و خانه ی ابدی خود را با اعمال نیک و شایسته، آباد می ساختم.
و اما اینکه به ثروت و دارایی خود می اندیشد، بدین خاطر است که او در جمع آوری آنها زحمت بسیار کشیده و رنج و سختی فراوانی را متحمل گشته و اکنون که زمان مرگش فرا رسیده، باید برای همیشه با این ثروت و دارایی وداع نماید، آنچه روح محتضر را در این لحظات آزار می دهد، آن است که از یک سوی او در جمع آوری آنها دقت لازم را از خود مبذول نداشته و به فرموده امیر متقیان علی (علیه السلام) «او در جمع آوری آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناک گردآوری نموده است»، و طبق مسلمات و ضروریات مذهب شیعه او از این جهت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت که اموالت را از چه راهی بدست آورده و در چه راهی صرف کرده ای؟! و از سوی دیگر از این همه ثروت، چیزی جز، تکه پارچه ای به عنوان کفن نصیبش نگشته و باقی ثروت به ورثه رسیده که در چنین موقعیت رقت باری، خوشی و لذت ثروتش از آنِ ورثه و عذاب و کیفرش برای او خواهد بود.
امیر متقیان علی (علیه السلام) در روایتی زیبا و دلنشین پیرامون سختی مرگ می فرماید: (ان للموت غمرات هی اقطع ان تستغرق بصفة او تعتدل علی عقول اهل الدنیا). برای مرگ سختی هایی است که شدیدتر است از آنچه در وصف بگنجد و یا با ترازوی عقل مردم سنجیده شود
مهربانی شدید عزرائیل با محبین اهل بیت
دانستید که پدیده مرگ بسیار سخت و درد آور است و همگی باید خود را برای آن لحظه طاقت فرسا مهیا نماییم، اما با دقت و تأمل در اطراف این موضوع، به خوبی می یابیم که این امر کلیت نداشته بلکه عده ای از این رنج و عذاب، در امان بوده و از پدیده مرگ چیزی جز، راحتی و آسانی، احساس نمی کنند، با رجوع به روایات پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) می یابیم که این عده همان مومنینی هستند که عطر عشق و محبت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و خاندان پاک و مطهرش را در خانه ی قلب خود قرار داده و از این طریق مملکت باطن خویش را معطر و خوشبو ساخته اند.
این دسته از انسان ها، گنجینه محبت معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) را تنها در صفحه ی قلب خود حک نکرده اند، بلکه با اطاعت و فرمانبرداری از پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت مطهرش، این محبت درونی را به زیبایی از خود ابراز نموده اند. ما نیز اگر آرزوی چنین مرگ آسان و در عین حال با عزتی را داریم باید با اعمال و رفتار شایسته، خود را به صف این دست از مومنین ملحق نماییم.
در روایتی ششمین اختر تابناک آسمان ولایت امام صادق (علیه السلام) پیرامون این موضوع به زیبایی می فرماید: (هنگامی که مومن در لحظه ی مرگ قرار می گیرد، رسول خدا(ص) و امیرمومنان علی(ع) و حسن و حسین(علیهماالسلام) و مکائیل و عزرائیل نیز حاضر می شوند، امیر مومنان(ع) به پیامبر (ص) عرض می کند: ای رسول خدا، این مومن ما را دوست داشت و ما را رهبر خود قرار داده بود، پس او را دوست بدار.
رسول خدا (ص) به جبرئیل می گوید: این مومن علی (ع) و فرزندان او را دوست داشت، پس او را دوست بدار.
جبرئیل همین سخن را به میکائیل و اسرافیل می گوید: سپس همه به عزرائیل می گویند: این مومن، محمد و آل محمد (ص) را دوست داشت و علی (ع) و فرزندانش را امام خود قرار داد، با او مدارا کن. عزرائیل در پاسخ می گوید: سوگند به کسی که شما را برگزید، و گرامی داشت و محمد (ص) را به پیامبری برگزید و به مقام رسالت اختصاص داد، من از پدر صمیمی، نسبت به او صمیمی ترم و از برادر مهربان، نسبت به او مهربان تر می باشم»4.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها :
1- نهج البلاغه، فرازی از خطبه 109، ص206، ترجمه محمد دشتی
2- سوره ق، آیه19
3- نهج البلاغه، فرازی از خطبه221، ص452
4- بحار الانوار، ج6، ص162
کسانی که بهشت بر آن ها حرام است!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دشنام و ناسزاگویی از آفات زبان است که سبب بی حیثیت شدن انسان در دنیا و آخرت می شود.بدزبانی روحیه اخوت را برهم می زند و تفرقه و دشمنی بین مسلمین می اندازد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با توجّه به اینکه فحش به معناى هرگونه کار زشت و ناخوشایند است اشاره به این دارد که با گذشت روزها و شب ها دگرگونى هاى ناخوشایندى در زندگى فرد و جوامع بشرى رخ مى دهد و فضاى زندگى را تیره و تار مى سازد. اگر انسان در این امور دقت کند بر بینایى
او نسبت به حقایق این جهان و مسیر صحیح زندگى مى افزاید.
دعای خیر و گذشت بجای دشنام
در قرآن حتی اجازه داده نشده که به دشمنان دشنام و فحش داده شود.
«وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ کذلِک زَیَّنَّا لِکلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» (1) ؛
و آنهایى را که جز خدا مىخوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى [و] به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد. این گونه براى هر امتى کردارشان را آراستیم. آن گاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود، و ایشان را از آنچه انجام مىدادند آگاه خواهد ساخت.
قرآن در بعضی آیات مطلب را به این تعبیر بیان میکند، خطاب میکند به یک مردمی که عملشان فحاشی است و فحش میدهند، قرآن نهی میکند حتی مسلمین را، میگوید به بتها و هر چیز دیگری که مورد احترام دیگران است، فحش ندهید، سب نکنید، البته نه به آن ملاکی که امروز میگویند که هر چیزی که بشر برای آن احترام قائل شد، خود به خود احترام پیدا میکند، اگر بتی مورد احترام بشر شد، چون بشر به آن احترام میگزارد و بشر محترم است، پس او هم باید محترم باشد! نه، چنین اصلی از قرآن استنباط نمیشود، بلکه برعکس استنباط میشود: به خاطر توجه دادن به عکس العملش، میگوید وقتی که شما به معبود و مقدسات آنها فحش بدهید، آنها هم به مقدسات شما فحش میدهند، اصلا فحش را کنار بگذارید.
إِنِّی أَکرَهُ لَکمْ أَنْ تَکونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکنَّکمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکرْتُمْ حَالَهُمْ کانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَکانَ سَبِّکمْ إِیَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ یَرْعَوِیَ عَنِ الْغَیِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِه(2)
دشنام و فحاشی ضررهایی دارد که از جمله آنها عبارتست از: نارضایتی خداوند ومبتلا شدن به عذاب الهی ،ایجاد بلوا وتفرقه،آشوبهای اجتماعی و خانوادگی،خود را در معرض شنیدن فحش دیگران قرار دادن یعنی وقتی به کسی اهانت کردی در واقع ناموس ومقدسات خود را در معرض ناسزاگویی قرار داده ای،افراد فحاش همیشه با افرادجاهل وفاسد همنشینی کنند زیرا افراد صالح حاضر به همنشینی با آنها نیستند
از سخنان امام (علیه السلام) این سخن را هنگامى فرمود که شنید عدهاى از اصحابش شامیان در «صفین» دشنام مىدادند. من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید! اما اگر کردارشان را یادآور مىشدید، و گمراهی ها و کارهاى ناشایسته آنان را بر مىشمردید به راست نزدیکتر و معذورتر بود، (شما باید به جاى دشنام) به آنها مىگفتید: بار پروردگارا!خون ما و آنها را حفظ کن! بین ما و آنها را اصلاح نما! و آنان را از گمراهى به راه راست هدایت فرما!تا آنان که جاهلند حق را بشناسند، و کسانى که ستیزگى و دشمنى با حق مىکنند دست بردارند و باز گردند.
«… فقال رجل من الخوارج: قاتله الله کافراً ما أفقهه. فوثب القوم لِیقتلوه. فقال علیه السلام : رُوَیْداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ، أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ » (3)
… یکى از خوارج که حاضر بود گفت: «خداوند این کافر را بکشد چقدر دانا و فقیه است!» اصحاب از جاى پریدند که او را به قتل برسانند ولى امام فرمود: آرام! جواب دشنام دشنام است و یا گذشت از گناه،(نه اعدام)
« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى کلِّ فَحَّاشٍ بَذِیءٍ قَلِیلِ الْحَیَاءِ- لَا یُبَالِی مَا قَالَ وَ لَا مَا قِیلَ لَه» (4)
خداوند بهشت را بر هر فحاش و بدزبان و بی حیایی که باک ندارد که چه می گوید و چه به او می گویند حرام کرده است.
…..یکى از خوارج که حاضر بود گفت:«خداوند این کافر را بکشد چقدر داناو فقیه است!»اصحاب از جاى پریدند که او را به قتل برسانند ولى امام فرمود: آرام!جواب دشنام دشنام است و یا گذشت از گناه،(نه اعدام)
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ مِنْ شَرِّ عِبَادِ اللَّهِ مَنْ تُکرَهُ مُجَالَسَتُهُ لِفُحْشِهِ.(5)
رسول خدا صلی الله علیه و آله بدترین مردم کسانی هستند که به خاطر فحاشی و بدزبانی آنها از هم نشینی با آنها کراهت داشته باشند.
ضررهای دشنام
دشنام و فحاشی ضررهایی دارد که از جمله آنها عبارتست از : نارضایتی خداوند و مبتلا شدن به عذاب الهی، ایجاد بلوا و تفرقه، آشوبهای اجتماعی و خانوادگی، خود را در معرض شنیدن فحش دیگران قرار دادن یعنی وقتی به کسی اهانت کردی در واقع ناموس و مقدسات خود را در معرض ناسزاگویی قرار داده ای، افراد فحاش همیشه با افراد جاهل و فاسد همنشینی کنند زیرا افراد صالح حاضر به همنشینی با آنها نیستند. ناسزاگو در بین مردم بی آبرو است زیرا که هیچ وقت انسان فحاش ارج و قیمتی در انظار دیگران ندارد.
کلام آخر
یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان دل شرح آن دهد که چه گفت و چه ها شنید
اینش سزا نبود دل حق گزار من گر غمگسار خود سخن ناسزا شنید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
1-انعام ،آیه 108
2- نهج البلاغة ،خطبه 206
3-همان ،حکمت 420
4-اصول کافی ،ج2،ص323
5-همان ،ص 325
*منبع:کتاب نهج البلاغه ،ترجمه و شرح آیت الله مکارم شیرازی
کتاب اخلاق در نهج البلاغه ،سیدکاظم ارفع