1.صبح ها که از خواب بیدار می شوید، دستگاه عیب سنج و ایرادگیر وجودتان را از کار بیندازید. قول می دهم؛ خورشید درخشان تر، پرنده ها خوش آوازتر، مردم مهربان تر و حتی کسب و کارتان پربرکت تر خواهد شد.
2. در معادلات زندگی هیچ گاه از علامت منفی استفاده نکنید، به خاطر داشته باشید که تفکر منفی از آن چنان قدرتی برخوردار است که می تواند با قرار گرفتن در پشت یک معادله بزرگ زندگی، همه ی علامت های مثبت آن را تغییر داده و مانند خود منفی بسازد.
3.هیچ گاه در گره زدن طناب پاره شده ی دوستی تعلل به خرج ندهید، گاهی اوقات غرور بیجا سبب می شود که حتی همسران خوب توجهی به گسستگی ریسمان بین خود ننمایند. مطمئن باشید گره زدن به خاطر کمتر نمودن طول طناب، نزدیکی را بیشتر می کند.
4. آنتن های ذهن تان را تنها به سوی ایستگاه هایی تنظیم کنید که شبانه روز امواج مثبت پخش می کند، کاری کنید که کارکنان ایستگاه های منفی از شدت بیکاری اخراج شوند.
5. دلتان را تبدیل به اقیانوسی آرام نمایید نه یک مرداب ناچیز. فکر نمی کنید حتی تصور اقیانوس هم احساسی از عظمت و پهناوری را در دل ایجاد کند؟ آن ها که دل هایشان مرداب است با کوچک ترین حادثه ای به تلاطم می افتد، برعکسِ کسانی که شدیدترین گرداب ها و جریان های حوادث هم آرامش شان را بر هم نخواهد زد.
6. سعی کنید قلبی مقاوم داشته باشید، قلبی که مقابل گرم و سرد حوادث و ضربه های عاطفی همچون ظروف چینی با اندک ضربه ای خرد نشود.
7. تجربه های تلخ و شیرین زندگی را مانند یک درس فهمیدنی بدانید و نه حفظ کردنی، چرا که مطالب حفظ شده پس از مدت زمانی از ذهن پاک می شوند.
8. همواره مصمم باشید تا با استفاده از جلا دهنده هایی همچون دعا و نیایش، روح و روانتان را پاکی و طراوت بخشید.
هشت اصل برای داشتن یک زندگی عالی
چرا امام حسين(ع) پس از كشته شدن تمام يارانشان به ميدان رفتند؟
رفتن امام حسين(ع) قبل از ياران به جنگ بدان معنا نيست كه امام از جنگ مي ترسيد يا تا آخرين لحظه سعي در حفظ جان خود داشت؛ زيرا در قاموس و فرهنگ ائمه(ع) وحشت از مرگ معنا نداشته، و آنان مرگ در راه خدا را عزت دانسته و بدان افتخار مي كردند.[1]
امام قبل از اين كه از مكه خارج شده و به سوي كربلا حركت كند، خطبه اي خواند و فرمود: “من به ديدار نياكانم اشتياق دارم، مانند اشتياق يعقوب به ديدار يوسف… آگاه باشيد هر يك از شما كه حاضر است در راه ما از خون خود بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاي پروردگار نثار كند، آماده حركت با ما باشد".[2]
امام حسين(ع) در شب عاشورا خطبه خوانده و به همه ياران خود فرمود كه در رفتن يا ماندن آزاد هستند و دشمن تنها با او كار دارد.[3]
امام رهبر نهضت و فرماندهي جنگ را برعهده داشت، بر اين اساس بايد به جنگ سمت و سو ميداد. همان گونه كه در جنگ ها فرماندهان آخرين افرادي هستند كه در جنگ شركت مي كنند، بنابراين امام در راستاي مسئوليت و وظايفي كه برعهده داشت، بعد از شهادت يارانش به ميدان رفت.
زنده بودن امام نقش بنيادي در تقويت روحيه ياران داشت و ياران حضرت با عشق به امام مي جنگيدند. هم چنين امام وظيفه داشت بعد از شهادت ياران، بالاي سر آنها رفته و ديگران را دلداري دهند.
از سوي ديگر ياران اجازه نميدادند كه امام، اول از همه به جنگ بروند زيرا جان نثاران او بودند. در شب عاشورا هنگامي كه امام فرمود: مي توانيد برويد، هر كدام به گونه اي رفتار كردند كه حضرت را تحت تأثير قرار دادند و امام از آنها به عنوان بهترين ياران ياد كرد.[4]
طبيعي است چنين ياراني هيچ گاه اجازه نمي دادند كه امام قبل از آنها به جنگ برود. وقتي كه مسلم بن عوسجه به زمين افتاد، به حبيب بن مظاهر وصيت كرد تا زنده است، دست از ياري امام بر ندارد.[5]
ياران امام نه تنها خود را در رفتن به جهاد و شهادت پيش از امام ملزم مي دانستند، بلكه تا وقتي زنده بودند، اجازه ندادند از قبيله بني هاشم و از اهل بيت يك نفر به ميدان برود. اينان نثار جان خود را بر خاندان بني هاشم مقدّم داشتند. از طرف ديگر امام تا لحظه آخر سعي در هدايت دشمنان فريب خورده داشت و تا جايي كه امكان داشت، اين وظيفه و هدف را به انجام مي رساند.
شايد حضور اهل بيت (ع) در نرفتن امام قبل از ياران خود به جنگ تأثير گذار بوده است، زيرا امام علاوه بر آن كه رهبري نهضت را برعهده داشت، سرپرستي اهل بيت(ع) بود. امام پناهگاه آنان محسوب ميشد و ايجاد امنيت براي اهل بيت و سرپرستي آنان در چند ساعت و زمان محدود مي توانست عاملي باشد در این كه حضرت بعد از ياران خويش به جنگ برود.
به نظر مي رسد رفتن امام قبل و بعد از ياران به جنگ، در روند كلي جنگ تأثيرگذار نبوده، به اين معنا كه جنگ واقع مي شد و ياران امام و حضرت به شهادت مي رسيدند، زيرا دشمن مصمم بود جنگ به نفع آنان تمام شود. اين هدف با شهادت امام حاصل ميشد، حال فرقي نمي كرد كه شهادت امام قبل از شهادت ياران باشد يا بعد. ياران امام كساني نبودند كه بخواهند بعد از شهادت امام زنده بمانند و عليه دشمن نجنگند، اما در برخي از حوادث جانبي نهضت امام ممكن بود دگرگوني ايجاد كند، آن گونه كه حركت هاي قهرمانانه و ايثارگري هاي بي مانندي كه ياران امام با حضور ايشان بروز دادند، در صورتي كه امام در آغاز به شهادت مي رسيد، احتمال دگرگوني آنها دور از انتظار نبود. نيز آن گونه كه دشمني هاي وصف ناپذير با حضور امام توسط يزيديان بروز نمود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1.مقتل الحسين مقرم، ص 193؛ بحارالانوار، ج44، ص 366.
2.لهوف، ص 53؛ مقتل خوارزمي، ج2، ص 5؛ مثيرالاخوان، ص 21.
3.حياةالامام الحسين،ج3، ص 175.
4.بحارالانوار، ج44، ص 315 و 316.
5.همان، ج45، ص 20.
زيارت امام حسين (ع) در کلام امام زمان (عج)
از جمله مطالبي که درباره زيارت حضرت سيدالشهداء امام حسين (ع) رسيده مطلبي است که در داستان تشرّف حاج علي بغدادي (ره) به حضور مبارک صاحب الزمان (ع) نقل شده و آن قسمت اين است که مي گويد به آن حضرت عرض کردم: «مولاي ما! روضه خوانان حسين (ع) حديثي را نقل مي کنند که مردي در عالم رؤيا هودجي را در ميان زمين و آسمان ديد و پرسيد که چه کساني در اين هودج نشسته اند؟ پاسخ داده شد: حضرت زهرا (ع) و خديجه کبري (ع) پرسيد: به کجا مي روند؟ جواب دادند: امشب شب جمعه است و آنان براي زيارت امام حسين (ع) در شب جمعه، مي روند و نيز ديد که از هودج، رقعه هايي مي ريزد و در آن مکتوب است: «براي زيارت کننده حسين (ع) در شب جمعه، امان از آتش دوزخ است.» اکنون آيا اين حديث صحيح است؟» حضرت فرمود: «نَعَم زِيارَه الحُسَين (ع) فِي لَيلَهِ الجُمعَه اَمانُ مِن النّار يومَ القِيامَه؛ يعني، آري زيارت حسين (ع) در شب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قيامت خواهد بود.»(بحار الانوار ، ج 53 ، ص 35)
چنانکه مي نگريد حضرت ولي عصر (ع) سخن قاريان تعزيه امام حسين (ع) و حديثي را که آنان درباره زيارت حضرت سيدالشهدا مي خوانده اند، تصديق و تقرير کرده و خود نيز بطور قطعي تصريح فرموده اند که زيارت امام حسين (ع) در شب جمعه، امان آدمي از آتش قهر الهي در روز قيامت خواهد بود. راستي چقدر دلنشين است که صاحب الامر و الزمان و منتقم خون پاک و مقدس حضرت حسين بن علي (ع) بدينگونه از زيارت جدش امام حسين (ع) سخن گفته و چنين نويد روح افزا و نشاط انگيزي را به زائران حسين (ع) مي دهد.
منبع:پایگاه جامع عاشورا
نکته...
مواظب باش به چه کسی اعتماد می کنی…
شیطان هم روزی فرشته بود…
رفتن کسی که لایق نیست
نعمت است نه فاجعه…