ریشه دینی و قرآنی چادر
سوال:
آیا چادر ریشه ی دینی و قرآنی دارد؟
پاسخ:
کلمه ی چادر واژه ای است که به دو صورت«چادُر و چادَر» به کار رفته و مترادف آن در زبان عربی، «جلباب» است. چادر با وقارترین و بارزترین نمود عینی پوشش زن مسلمان است که سراسر بدن او را می پوشاند. این حجاب برتر ریشه در قرآن هم دارد. خداوند متعال خطاب به پیامبرش فرموده است: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لاِزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً)[4] ؛ ای پیغمبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را با چادر خود بپوشانند، که این کار برای آنها بهتر است، تا به عفت و حریت شناخته شوند و از تعرض و جسارت هوسرانان آزار نکشند؛ و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
«جلابیب» جمع «جلباب» است و جلباب در کتاب های لغت معتبر، مثل لسان العرب، صحاح اللغة و معجم الوسیط، به «ملحفه» معنا شده است و ملحفه پوششی گسترده است که زن خود را در آن می پیچد.[5] علامه طباطبایی در کتاب المیزان در ذیل همین آیه ی شریفه، جلباب را لباسی می داند که زن با آن تمام بدن خود را می پوشاند.[6] قبل از بررسی معنا و مفهوم جلباب، باید دید چادر رایج در بین زنان مسلمان و ایرانی چه نوع پوششی است و عناصر و مؤلفه های اصلی تشکیل دهنده ی آن چیست؟ با اندک تأملی می توان گفت: چادر دارای دو مؤلفه ی اصلی ذیل است:
1.اندازه ی چادر: پوششی وسیع است که از بالای سر تا پایین پای زن را می پوشاند.
2.کارکرد چادر: پوششی جلوباز که از بالای سر، روی لباس های دیگر پوشیده می شود و به نحو خاصی کنترل و جمع و جور می گردد.
حال باید بررسی نمود آیا جلباب قرآنی که در بعضی تفاسیر از آن به ملحفه تعبیر شده است،[7] دو عنصر مذکور را دارد یا نه؟ اگر دو عنصر یاد شده را بتوان برای جلباب اثبات نمود، می توان ادعا کرد که جلباب قرآنی همانند چادرهای رایج فعلی است و گرنه نمی توان چنین ادعایی کرد؛ از این رو، به بررسی دو مؤلفه ی اندازه و کارکرد جلباب می پردازیم:
الف) اندازه ی جلباب: تقریباً همه ی کتاب های لغت در این که جلباب پوششی وسیع است اتفاق نظر دارند، ولی دیدگاه های کتاب های لغت و تفسیر درباره ی اندازه ی دقیق جلباب متفاوت است. از مجموع کلمات لغویان و مفسران در مورد اندازه ی جلباب، به سه دیدگاه می توان اشاره کرد:
دیدگاه اول: از کتاب های لغوی و تفسیری استفاده می گردد که جلباب پوششی فراگیر بوده که از بالای سر تا پایین پا را می پوشانده است.[8]
دیدگاه دوم: جلباب پوششی بزرگ تر از خمار (مقنعه) بوده که کم تر از مقدار ردا، یعنی تقریباً تا زانوها را می پوشانده است. این دیدگاه از بعضی از کتاب های لغت، مثل مصباح المنیر فیومی استفاده می شود.
دیدگاه سوم: جلباب همان خمار (مقنعه) است؛ پوششی که فقط سر و سینه ها را می پوشاند. این دیدگاه از مفردات راغب اصفهانی به دست می آید.
شواهد مختلفی وجود دارد که صحت دیدگاه اول و مخدوش بودن دیدگاه دوم و سوم را ثابت می کند که بعضی از آنها عبارت اند از:
شاهد اول: درباره ی پوشش حضرت فاطمه ی زهرا(علیها السلام) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد برای دفاع از فدک این گونه نقل شده است:
لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها.[9]
یعنی فاطمه ی زهرا(علیها السلام) خمار و مقنعه ی خویش را بر سر و جلباب، یعنی پوششی که شامل و دربر گیرنده ی تمام آن وجود مبارک بود، بر تن کردند.
از نحوه ی پوشش حضرت در قضیه ی مذکور دو نکته استفاده می شود:
نکته ی اول: پوشش حضرت در بیرون منزل، همان دو پوشش قرآنی مستقل از یکدیگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است؛ بر این اساس، نظر طرف داران دیدگاه سوم، مثل راغب اصفهانی در مفردات که جلباب را به خمار معنا کرده است، مخدوش می گردد.
نکته ی دوم: از عبارت «و اشتملت بجلبابها»، به روشنی استفاده می شود که جلباب، پوششی سرتاسری بوده که تمام آن وجود مبارک، از سر تا قدم ها را فرا می گرفته است؛ بنابراین، نظر طرف داران دیدگاه دوم؛ که قایل بودند جلباب تقریباً تا زانوها را می پوشانده است، مخدوش می گردد.
شاهد دوم: از کتاب های لغوی، مثل مصباح المنیر فیومی که گفته اند: «الجلباب ثوب اوسع من الخمار؛ جلباب پوششی گسترده تر از خمار است»، تباین و مستقل بودن خمار و جلباب به خوبی استفاده می شود.
شاهد سوم: احادیثی هم چون حدیث نبوی «و لغیر ذی محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار»[10] که از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نیز، شاهد بطلان دیدگاه سوم است.
شاهد چهارم: زمخشری و آلوسی از ابن عباس، صحابی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و شاگرد امام علی(علیه السلام) نقل کرده اند که جلباب پوششی بوده که از بالا تا پایین بدن را می پوشانده است؛[11]که با این شاهد بطلان دیدگاه دوم اثبات می شود.
حاصل این که جلباب قرآنی از نظر اندازه همانند چادرهای زمان حاضر از بالای سر تا پایین پا را می پوشانده است. اگر چه ممکن است که از نظر شکلی غیر از چادر فعلی بوده است.
ب) کارکرد جلباب: برای فهمیدن کارکرد جلباب و کیفیت پوششی آن، لازم است معنای «ادناء» در آیه ی (یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ) معلوم شود. آلوسی از ابن عباس و قتاده و زمخشری از ابن سیرین نقل کرده اند که مراد از «یدنین» قرار دادن جلباب در بالای ابرو و گردن و جمع و جور کردن و قرار دادن گوشه های جمع شده ی آن در بالای بینی است،[12]که معمولا بانوان متدین و حساس نسبت به رعایت حجاب در مواجهه با نامحرم چنین می کنند. از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سیرین معلوم می شود که جلباب همانند چادرهای فعلی، پوششی جلوباز بوده است که واژه ی «یدنین» در آیه ی شریفه نیز مؤید این مدعاست؛ بنابراین، از نظر کارکرد و کیفیت پوشش نیز جلباب قرآنی، شبیه چادرهای امروزی بوده است.
به رغم این که بحث بر سر الفاظ و نام گذاری نیست و مهم این است که حقیقت و مصداقی از پوشش، شبیه چادرهای فعلی، در صدر اسلام موجود بوده است، خوش بختانه در کتاب های واژه های قرآنی و کتاب هایی که درباره ی جلباب بحث نموده اند، جلباب به چادر معنا شده است و این مؤید بسیار خوبی است بر این که آنها نیز به دلیل اشتراک مؤلفه ها و عناصر جلباب و چادر، همانند ما، از جلباب قرآنی معنای چادر را فهمیده اند.[13]
حاصل این که، با توجه به مشابهت بسیار نزدیک جلباب قرآنی با چادر، از نظر اندازه و کارکرد، می توان ادعا کرد که چادر ارتباط وثیقی با دین اسلام و قرآن دارد.
پی نوشت ها:
[1] لغت نامه ی دهخدا و فرهنگ معین.
[2] خلیل احمد فراهیدی، کتاب العین، ج 1، ص 302.
[3] دکتر آریان پور، فرهنگ انگلیسی به فارسی.
[4] سوره ی احزاب، آیه ی 59.
[5] الملحفة: بالکسر، هی الملائة التی تلتحف بها المرأة (واللحاف) کل ثوب یتغطی به: ر.ک: فیومی، المصباح المنیر، ریشه ی لحف.
[6] محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 346.
[7] به طور مثال ر.ک: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 361؛ میرزا محمد مشهدی، کنزالدقائق، ج 8، ص 226 و فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج 4، ص 203، ذیل آیه ی 59 سوره ی احزاب، (آیه ی جلابیب).
[8] به طور نمونه، ر.ک: شیخ طوسی، همان؛ بیضاوی، تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل؛ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان و شیخ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ذیل آیه ی جلابیب؛ هم چنین از ابن عباس، مفسر بزرگ قرآن کریم این دیدگاه استفاده می شود که در ضمن بررسی اقوال سه گانه خواهد آمد. در کتاب الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، ذیل آیه ی 59 سوره ی احزاب (آیه ی جلابیب) آمده است: «جلابیب جمع جلباب اسم جامد للملاءة التی تشتمل بها المرأة قال المبرَّد: الجلباب ما یستر الکل مثل اللحفة»؛ هم چنین این دیدگاه از کلام ابن عربی در کتاب احکام القرآن در ذیل آیه ی جلباب نیز استفاده می شود. علاوه بر کتب تفاسیر، از بعضی کتاب هایی که به طور مفصل درباره ی احکام زنان بحث کرده اند دیدگاه اوّل صریحاً استفاده می شود؛ مثلا در کتاب المفصل فی احکام المرأة والبیت المسلم فی الشریعة الاسلامیة، ج 3، ص 3222 آمده است: انّه الملاءة التی تشتمل بها المرأة فتلبسها فوق ثیابها و تغطی بها جمیع بدنها من رأسها الی قدمها و الجلباب بهذا التعریف شبیه العَباءة».
[9] طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 98.
[10] طبرسی، مجمع البیان، ج7، ص155.
[11] عن ابن عباس: الرداء الذی یستر من فوق الی اسفل. زمخشری، تفسیر کشاف، و آلوسی، تفسیر روح المعانی، ذیل آیه ی جلباب (آیه ی 59 سوره ی احزاب).
[12] عن ابن سیرین سألت عبیدة السلمانی عن ذلک (یدنین)، فقال: ان تضع رداءها فوق الحاجب ثم تدیره حتی تضعه علی انفها. شبیه تعبیر مذکور عبارت های مختلفی در تفسیر آلوسی، ذیل آیه ی جلباب نقل شده است که نحوه ی کارکرد جلباب را بیان می کند؛ مثلا از ابن عباس و قتاده این گونه نقل شده است. «تلوی الجلباب فوق الجبینین و تشده ثم تعطفه علی الانف و ان ظهرت عینها لکن تستر الصدر و معظم الوجه».
[13] ر.ک: لسان التنزیل، تألیف قرن 4 و 5، ص 103، به اهتمام مهدی محقق؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 8، ص 191، ذیل آیه ی 59 سوره ی احزاب؛ میرزا ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی، واژه ی جلباب؛ عبدالرحیم صفی پور، منتهی الارب فی لغة العرب، ج 1، ص 186، واژه ی جلب؛ ر. پ. آ: دزی، فرهنگ البسه ی مسلمانان، ص 117 و فیاض زنجانی، «رساله ی حجابیه»، مجله ی کیهان اندیشه، ش 60، خرداد و تیرماه، سال 1374، ص 112. و نسخه ی کهن تفسیر مفردات قرآن، ص190، قسمت مفردات، سوره ی احزاب.