شکایت از شوهر برای لباس
شکایت از شوهر برای لباس
زنی به شوهر خود می گفت: هرگز حاضر نیستم از منزل بیرون بروم و همچنین حاضر نیستم که کسی به خانه ما بیاید
وقتی که شوهرش از علت پرسید، در جواب گفت برای آنکه من لباس مناسبی ندارم که با دیگران نشست و برخاست داشته باشم، شوهر که از مال دنیا دستش تهی بود و نمی توانست بیش از آن اندازه به وضع زندگی برسد، گفت: لازم است یک قصه ای را برایت نقل کنم و آن قصه این است.
شنیدم تاجری با همسرش به قم مشرف شد تا در ضمن زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها، محضر آیه الله العظمی آقای صدر را که از مراجع معظم تقلید بود درک کند، تاجر وقتی که به منزل مسکونی آیه الله صدر رسید به همسرش گفت: من به اطاق ملاقات آقا می روم، شما هم به اندرون منزل خدمت خانم آیه الله بروید.
همسر تاجر به درب اندرونی مراجعه کرد و در زد، زن آیه الله صدر در را که باز کرد، آنقدر لباسش ساده و معمولی بود که باور نکرد این عیال آیه الله است گمان می کرد که خدمتکار خانه است، گفت:خانم تشرف دارند؟ من با خانم کار دارم، او خجالت کشید بگوید من خودم خانم هستم لذا گفت خانم نیستند.
زن تاجر مایوسانه رفت، بعد از پایان دید و بازدید تاجر با مرحوم آقای صدر رضوان الله علیه ، آقا به اندرون منزل رفت، عیال آقا جریان را برای آقا شرح داد و گفت او خیال کرد که خدمتکار منزلم به من گفت: خانم کجاست من هم گفتم خانم نیست.
آقای آیه الله صدر فرمود راست گفتی: زیرا خانم آن بود که چادرش چند وصله داشت و درآمد(فدک) را به فقرا و بیچاره ها می داد، لباس شب عروسی خود را به نیازمند و بیچاره داد.
واقعا این بیان مرحوم آیت الله صدر چقدر دلربا و دلنشین و جالب بود، آن مرد مزبور به خانمش گفت: اولا باید بدانی که دستم از مال دنیا تهی است و علاوه بر اینها لباس شخصیت نمی آورد بلکه این صبر بر فقر است که انسان را در پیشگاه خداوند متعال آبرو می بخشد.