مرگ بی خبر می آید!
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
مرگ دارد می آید، بیدار شویم
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
هشدار به غافلان در نهجالبلاغه
انسانی که از خود و خداوند و آینده خود، بی خبر است، در حقیقت در خواب عمیق غفلت به سر میبرد، خوابی که میتواند بسیار خطرناک و مهلک بوده به گونهای که سعادت ابدی او را به شدت در معرض نابودی قرار دهد. روز بیداری غافلان روز مرگ آنهاست، اما به چنین اشخاص خسارت زدهای باید گفت: افسوس که این بیداری به حالتان سودی نخواهد بخشید و دردی از شما دوا نخواهد کرد، زیرا فرصت شما تمام و پرونده عمرتان بسته شده و دیگر راه جبرانی باقی نمانده است.
«ایها الناس غیر المغفول عنهم، و التارکون المأ خوذ منهم. ما لی أراکم عن الله ذاهبین، و إلی غیره، راغبین! کأنکم نَعَمٌ اراح بها سائمٌ إلی مَرعیً وَ بِیً، و مشربٍ دَوِیًّ. و انما هی کالمعلوفة لِلمُدی لا تَعرِفُ ماذا یراد بها! اذا اُحسِنَ الیها تَحسَبُ یومها دَهرَها، وَ شِبعَها أمرَها»1
ترجمه
ای مردمی که آنی مورد غفلت نیستید، و ای ترک کنندگان فرامین الهی که از تمامی کارهایتان بازخواست میشوید! شما را چه شده است که از خدای خود روی گردان و به غیر او گرایش دارید؟ چونان چهارپایانی که چوپان آنها را در بیابانی وبا خیز و آبهایی بیماری زا، رها کرده است. جز این نیست که آنها مثل گوسفندانی میمانند که مدتی علف به آنها خوانده میشود در حالی که آنها نمیدانند که مقصود از آن تغذیه و فربه ساختن آنها چیست؟ اگر به آنها نیکی شود، یک روز خود را، یک عمر پندارند و زندگی را در سیر شدن شکمها مینگرند.
شرح گفتار
امیر بیان، علی بن ابیطالب در این فراز از خطبهی 175 نهجالبلاغه، انسانهای غافل را به شدّت مورد مذمّت و سرزنش قرار داده است، و آنها را به گوسفندانی تشبیه نموده است که چوپان آنها را در بیابان رها نموده است، آن هم بیابانی که آلوده به بیماری وبا بوده و آبی هم که در آن وجود دارد، آبی میکروبی و بیماری زا باشد، اما گوسفندان از آن بی خبرند و با دیدن علفهای بیابان با ذوق و شوق به آن هجوم آورده و مشغول چریدن میشوند، و تنها چیزی که به آن فکر میکنند پر کردن شکم است. این تشبیه از آن جهت است که انسانهای غافل نیز در اثر فرو رفتن در خواب غفلت و فراموشی، چنان به دنیا دل بستهاند که از زندگی به غیر از شکم و شهوت، چیز دیگری نفهمیدهاند و لذا تمام توجه و حواس خود را برای رسیدن به آن متمرکز نموده و از خدا و قیامت و حساب و کتاب آن روز به طور کل غافل گشتهاند، آنها زندگی کوچک دنیا را به قدری بزرگ میبینند که گویی سرای دیگری به نام آخرت وجود ندارد. خداوند بی همتا در کلام نورانی خود در مورد چنین اشخاصی به زیبایی میفرماید: (و لمد و زارنا لجهنم کثیراً من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها، اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون) 2 همانا بسیاری از جنیان و آدمیان را (گویی) برای جهنم آفریدهایم، (زیرا) دلهایی دارند که با آن فهم نمیکنند و چشمهایی دارند که با آن نمیبینند و گوشهایی دارند که با آن نمیشنوند، آنها چون چهار پایانند بلکه گمراهترند، اینان غافلانند.
خداوند بی همتا انسانهای غافل را در ردیف حیوانات بلکه پایینتر از آنها قرار داده است و این نیست مگر به خاطر اینکه حیوانات اگر غافل هستند و از واقعیات بی خبرند به این دلیل است که آنها ابزار درک و شعور را ندارند
این سخن زیبا از حضرت حق، هشداری است جدّی به تمام انسانها که مراقب احوال و اوضاع خود باشند و با پوشیدن لباس غفلت، جایگاه رفیع و بلندی که خدا به آنها ارزانی داشته را در معرض نابودی قرار ندهند. انسان باید بداند که از ارزشی فوقالعاده و مقامی والا برخوردار است به گونهای که دنیا و آنچه در آن است، هرگز نمیتواند با آن برابری نماید و لذا نباید کیمیای وجود خود را به متاع ناچیز دنیا و زرق و برق آن بفروشد. او باید بداند که در بین تمام مخلوقات این عالم که خداوند قهار آنها را به زیبایی آفریده، گل سر سبد آنها، انسان است.او اشرف مخلوقات عالم است، او در مقامی بوده است که خداوند بی نیاز در مورد او جمله بسیار زیبایی (فتبارک الله احسن الخالقین)3 را به کار برده است، پس اگر تاکنون در خواب غفلت به سر میبرده تصمیم بگیرد با روی آوردن به خدا و پشت نمودن به دنیا، پردهی غفلت را پاره نموده و با چشمانی باز و گوشهایی شنوا، و دلی بیدار، به زندگی نگریسته و واقعیات آن را نظاره نماید. نکته حائز اهمیت در این آیه شریف آن است که خداوند بی همتا انسانهای غافل را در ردیف حیوانات بلکه پایینتر از آنها قرار داده است و این نیست مگر به خاطر اینکه حیوانات اگر غافل هستند و از واقعیات بی خبرند به این دلیل است که آنها ابزار درک و شعور را ندارند، تا حقیقت را دریابند.و لذا خداوند از آنها توقع غفلت زدایی را ندارد، اما انسان، ابزار درک واقعیّت و حقیقت را دارد، او عقل دارد و با عقل خود میتواند تفکر و اندیشه نموده و حق را از باطل تشخیص دهد و لذا اگر از این ابزار استفاده نکند و در نتیجه غافل و بی خبر بماند، به یقین از چهار پایان پستتر و فرومایهتر خواهد بود.
خطر غفلت را جدی بگیرید
هشدار مولای متقیان علی بن ابی طالب (علیهالسلام)، از این جهت که موضوع غفلت و بی خبری، میتواند برای انسان، بسیار خطر آفرین و مهلک باشد، به گونهای که هر آن ممکن است به سراغش آمده و او را در آتش سوزان خود گرفتار و در کام نیستی و نابودی فرو برد، چه بسا در اثر غفلت، زحمات فراوانی را که در طول عمر خود متحمل گشته تا در سایه آن به عزت و آبرویی دست یابد، در لحظهای بر باد فنا دهد.
پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) هنگامی که به معراج رفت، از طرف خداوند خطابهایی به او شد، از جمله اینکه (لاتغفل ابدا من غفل لا ابالی بأیِّ وادٍ هلک)4 هرگز غافل مشو، هرکس از من غافل شود، من نسبت به این که او در کدام راه هلاک و نابود میشود اعتنا نمیکنم.
از این بیان نورانی استفاده میشود که نتیجه غفلت از خداوند، هلاکت و نابودی است، هلاکتی ابدی که نجات از آن برای هیچ انسانی امکان پذیر نخواهد بود.
هشدار! بار سفر را ببندیم
هر انسانی که از نعمت، عقل بهرهامند باشد، میداند که آدمی روزی به دنیا آمده و روزی هم بار سفر را بسته و از این دنیا رخت بر خواهد بست. پس ما مسافری هستیم که سفر بسیار حساس و مهمی در پیش داریم. سفری پر ماجرا و سرنوشت ساز، که درک حقیقت آن برای نوع افراد بشر، امکان پذیر نیست.
در باب سفر آخرت، آنچه مسافر این راه باید بداند آن است که خود را برای این سفر ابدی آماده نموده و زاد و توشه لازم این راه را برای خود فراهم نماید، چنان چه در هر سفری این امر، ضروری و لازم است در حقیقت دست خالی روانه این سفر سرنوشت ساز شدن کاری است احمقانه که هیچ عقل سالمی آن را تأیید نمیکند.
امیر متقیان علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، هر شب پس از نماز عشاء و پیش از آنکه نمازگزاران پراکنده شوند، با صدای رسا خطاب به مردم میفرمود: (تجهّزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل و أقلوا العرجة علی الدنیا و انقلبوا به صالح ما بحضرتکم من الزاد)5. آماده مسافرت باشید، زیرا ندای مرگ برای شما سر داده شده است، وابستگی به دنیا را کم کنید و با زاد و توشه نیکو به سوی آخرت بازگردید.
طبق فرمایش امیر بیان علی (علیهالسلام) ما نباید خود را معطل و سرگرم دنیا کنیم، بلکه باید برای سفر ابدی فکری نموده و خود را مجهز نماییم، زاد و توشهی ایمان و تقوا را به عنوان پشتوانه و پشتیبان خود در این سفر همراه خود کنیم، زیرا در این راه، احدی به کمک و یاری ما نخواهد آمد و ما تک و تنها باید در این مسیر، قدم نهاده و بار خود را به سر منزل مقصود برسانیم.
اشکال ما انسانها این است که ما میپنداریم، همان گونه که در دنیا به فرزندانمان علا قم ندیم و آنها مشکلات ما را حل و برطرف مینمایند، بعد از مرگ نیز این علاقه وجود دارد و آنها به فریاد ما رسیده و مشکلمان را حل خواهند نمود. در حالی که این پندار غلطی است که به هیچ وجه واقعیت ندارد. زیرا این دنیا مسافر خانهای است که در آن به طور موقت، عدهای کنار هم جمع شده و با هم زندگی میکنند و به محض فرا رسیدن مرگ از یکدیگر جدا شده و هیچ کس به فکر دیگری نخواهد بود.
بنابراین ضروری است که فرمایش مولای متقیان علی (علیه السلام) را بر صفحه قلب خود حک نموده و گوش دل به آن سپرده و خود را برای آن سفر سرنوشت ساز آماده نماییم.
هر انسانی که از نعمت، عقل بهرهامند باشد، میداند که آدمی روزی به دنیا آمده و روزی هم بار سفر را بسته و از این دنیا رخت بر خواهد بست. پس ما مسافری هستیم که سفر بسیار حساس و مهمی در پیش داریم. سفری پر ماجرا و سرنوشت ساز، که درک حقیقت آن برای نوع افراد بشر، امکان پذیر نیست.
تا مرگ نیامده، بیدار شویم
از مطالبی که بیان شد، میتوان این گونه نتیجه گرفت:
انسانی که از خود و خداوند و آینده خود، بی خبر است، در حقیقت در خواب عمیق غفلت به سر میبرد، خوابی که میتواند بسیار خطرناک و مهلک بوده به گونهای که سعادت ابدی او را به شدت در معرض نابودی قرار دهد. شاید در ذهن شما خواننده عزیز، این پرسش مطرح شود که این خواب تا چه زمان خواهد بود؟ آیا همیشگی و دائمی است؟! یا اینکه موقتی بوده و به هر حال روزی از خواب بیدار خواهد شد؟ با رجوع به آیات نورانی قرآن مجید و روایات گهربار پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم معین) به خوبی مییابیم که این خواب، دائمی و همیشگی نیست، بلکه موقتی بوده و روزی فرا خواهد رسید که او را از این خواب عمیق بیدار خواهند کرد. اما اکنون با پرسش دیگری مواجه میشویم و آن اینکه آن روز بیداری، چه روزی است؟ آیا کسی از آن خبر دارد؟ یا اینکه امری است پنهانی، که تنها خدا از آن مطلع است؟!
با اندکی دقت و تأمل خواهیم فهمید که آن روز، کاملاً مشخص و معلوم است نه اینکه از اسرار پنهانی باشد، پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) آن روز را برای ما معرفی کرده و در مورد آن به زیبایی میفرماید: (الناس نیام فإذا ماتوا إنتبهوا)6. مردم در خوابند و زمانی که میمیرند، بیدار میشوند.
بنابراین روز بیداری غافلان روز مرگ آنهاست، اما به چنین اشخاص خسارت زدهای باید گفت: افسوس که این بیداری به حالتان سودی نخواهد بخشید و دردی از شما دوا نخواهد کرد، زیرا فرصت شما تمام و پرونده عمرتان بسته شده و دیگر راه جبرانی باقی نمانده است.
خداوند بی همتا در مورد چنین اشخاصی به زیبایی میفرماید: (حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون. لعلی اعمل صالحاً فیما ترکت، کلا انها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون) 7. آنگاه که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد میگوید: پروردگارا مرا باز گردانید. شاید من در آنچه پشت سر گذاشتهام، کار نیکی انجام دهم. حاشا این سخنی است که او گوینده آن است و پشت سرشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.
فرعون از خواب غفلت بیدار میشود!
در زمان فرعون حضرت موسی (علیه اسلام) و پیروانش از ظلم فرعونیان به شدت در رنج و سختی به سر میبرند، به هر حال روزی فرا رسید که کاسه صبر آنها لبریز گشته و از این وضعیت به ستوه آمدند و لذا حضرت موسی (علیهالسلام) تصمیم گرفت که با پیروانش به سوی فلسطین هجرت نماید. طبق دستور خداوند، حضرت موسی شبانه پیروانش را از مصر خارج نمود، در مسیر راه به دریای سرخ رسیدند و از آنجا نتوانستند عبور کنند. سپاه تا دندان مسلح فرعون نیز همچنان به پیش میآمد، در این هنگام شیون و فریاد بنی اسرائیل به آسمان رفت و از ترس نزدیک بود که جانشان از کالبدشان پرواز کند.
موسی (علیهالسلام) به فرمان خداوند عصای خود را به آب زد و آب دریا شکافته شد و ایشان همراه پیروان خود از آن عبور کردند، فرعون و سپاهیانش نیز به کنار دریا آمدند، فرعون با تکبر و غرور گفت تماشا کنید که چگونه به فرمان من دریا شکافته شد…
وقتی سپاهیان فرعون وارد دریا شدند، ناگهان به فرمان خدا، آبها از هر سو به هم پیوستند و فرعونیان را به کام مرگ فرو بردند، در این لحظه هولناک بود که فرعون خود را در خطر شدید مرگ دید و از خواب عمیق غفلت بیدار گشت و تمام غرور و تکبرش بر باد فنا رفت با چشمان گریان به خدا متوجه شد و گفت: (ایمان آوردم که هیچ معبودی جز معبودی که بنی اسرائیل به او ایمان آوردهاند وجود ندارد و من از تسلیم شدگان هستم). اما این اظهار ایمان به حالش سودی بخشید و در عاقبت کام مرگ فرو رفت. در روایت آمده است که: در این هنگام جبرئیل مشتی خاک بر دهان او زد و گفت: ای خاک بر دهانت تا در ناز و نعمت بودی، دم از خدایی زدی اینک که در بن بست قرار گرفتی همان دروغهای قبل را تکرار میکنی؟!8
ضروری است که از همین حال، که زندهایم و از نعمت ارزشمند حیات بهره مندیم، به خود آمده و از خواب مرگبار غفلت بیدار شویم، زیرا پدیده مرگ، حقیقتی است پنهان، که هر آن ممکن است قاصد مرگ فرا رسیده و ما را در کام خود فرو برد، در آن لحظه، وقت پشیمانی و ندامت تمام گشته و فرصتی برای جبران باقی نخواهد بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها :
1- نهجالبلاغه، خطبه 175، ترجمه محمد دشتی، ص330
2- سوره اعراف، آیه 179
3- سوره مؤمنون، آیه14
4- ارشاد انقلاب، ج1، ص25
5- نهجالبلاغه، خطبه204، ص426
6- بحارالانوار، ج50، ص134
7- سوره مؤمنون، آیه99 و 100
8- قصههای قرآن، نوشته محمدی اشتهاردی، ص263
باسلام
دستون دردنکنه مطالب جالبی بود موفق باشید