***سخنان یار***

ارسال شده در 15 مهر 1396 توسط خادمة الزهراء در فرهنگی

نظر دهید »

6 فایده شگفت‌انگیز جعفری که ما را به مصرف روزانه آن تشویق می‌کند

ارسال شده در 15 مهر 1396 توسط خادمة الزهراء در دانستنی های پزشکی

 

6 فایده شگفت‌انگیز جعفری که ما را به مصرف روزانه آن تشویق می‌کند

 

 

جعفری یکی از گیاهان معطری است که به دلیل طعمی که به غذاها می‌دهد در سراسر جهان به ویژه در کشورهای حوزه مدیترانه‌ بسیار پرمصرف است، اما شهرت جعفری تنها ناشی از خوشمزه کردن غذاها یا بوی معطر آن نیست، بلکه این گیاه در واقع گنجی پربار از مواد ضروری برای سلامتی است.

جعفری دارای خواص درمانی بسیاری برای بیماری‌های مختلف از جمله بیماری‌های قلبی، کلیوی، دستگاه گوارش و بیماری‌های زنانه است. این گیاه همچنین دارای خواص ضد باکتری، ضدعفونت و نیز سرشار از آنتی اکسیدان است.

مصرف روزانه یک قاشق غذاخوری خورده شده از این گیاه، 2% از کلسیم و آهن، 12٪ از ویتامین (A)، بیش از 15٪ از ویتامین K و 16٪ از ویتامین C مورد نیاز بدن شما را تامین می‌کند.


1-تندرستی عمومی برای بدن

 

گیاه جعفری به دلیل داشتن ویتامین K برای سلامتی استخوان بسیار مفید است، این گیاه همچنین حاوی ویتامین C است که سیستم ایمنی بدن را تقویت می دهد.

جعفری حاوی بتا کاروتن و آنتی اکسیدان است که در محافظت از بدن و مبارزه با پیری نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند.


2- از بین بردن سنگ کلیه وپیشگیری از تولید مجدد آن در کلیه

 

یک مجله متخصص «اورولوژی» و بیماری مجاری ادرار در تحقیقی علمی به این نتیجه رسیده است که خوردن برگ جعفری و ساقه‌های آن باعث کاهش رسوبات «اگزالات کلسیم» در کلیه می‌شود. این مجله نوشته است آزمایش‌ها نشان می‌دهد که خوردن جعفری به شخ سنگ کلیه در حیوانات کمک کرده است.


3- آرامش دهنده به دردهای مفاصل


یکی دیگر از فواید گیاه جعفری دارا بودن خواص ضد عفونت است که مصرف روزانه آن به طور طبیعی برای درد مفاصل موثر و آرامش دهنده است.


4- درمان کم خونی یا (آنمی)


از آنجا که آن جعفری حاوی مقادیر زیادی آهن است برای کسانی که از کم خونی رنج می‌برند، بسیار مفید است، این افراد با مصرف روزانه جعفری می‌توانند تا حدودی کم خونی خود را جبران کنند.


5-جعفری ضد سرطان است


مطالعات اولیه یک بحث علمی نشان داده که جعفری دارای خواصی است که از رشد تومور سرطان جلوگیری کرده، مانع ایجاد ورم می‌شود. این تحقیقات علمی که در یک مجله متخصص علوم غذایی و فرآورده‌های کشاورزی که جعفری دارای خواص ضد سرطان است. در این تحقیقات تاکید شده که این خواص به سه روش با سرطان مبارزه می‌کند. ابتدا با خواص انتی‌آکسیدان ریشه‌های سرطان را نابود می‌کند و سپس از انتشار سلول‌های سرطانی در بدن جلوگیری کرده و از سلول‌ محافظت می‌کند.


6- درمان بیماری قند (دیابت) و جلوگیری از رشد آن


پژوهش‌های علمی نشان داده که مصرف غذاهای غنی به مواد طبیعی معروف به « میریسیتین» (Meresitin) مانند جعفری خطر ابتلا به دیابت نوع 2 را به میزان 26% کاهش می‌دهد.

جعفری یکی از بهترین منابع غذایی سرشار به مواد «میریسیتین» است که در هر 100 گرم جعفری حدود 8 میلی گرم میریسیتین یافت می‌شود

نظر دهید »

آیا پیامبر(ص) پیش از بعثت نماز مى‌خواند

ارسال شده در 15 مهر 1396 توسط خادمة الزهراء در پژوهشی

آیا پیامبر(ص) پیش از بعثت نماز مى‌خواند/ اصل نماز چند رکعت بود

 

علامه طباطبایی در تفسیر سوره «علق» بیان می‌دارد: سیاق این آیات دلالت دارد بر اینکه رسول خدا(ص) قبل از نزول قرآن، نماز مى‏‌خوانده، هر چند که کیفیت آن ذکر نشده است.

 نماز بهترین اعمال دینی است که اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادت‌های دیگر هم قبول می‌شود و اگر پذیرفته نشود اعمال دیگر هم قبول نمی‌شود، همان ‌طور که اگر انسان شبانه‌روزی پنج نوبت در نهر آبی شست‌وشو کند، آلودگی در بدنش نمی‌ماند، نمازهای پنج‌گانه هم انسان را از گناهان پاک می‌کند و سزاوار است که انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و کسی که نماز را پست و سبک شمارد مانند کسی است که نماز نمی‌خواند.

یکی از پرسش‌هایی که درباره نماز مطرح می‌شود این است که آیا پیامبر(ص) پیش از بعثت و نزول قرآن نماز مى‌خواندند؟ اگر نماز مى‌خواندند نماز ایشان چگونه بود؟ حتی بیان شده که نمازها به صورت ۲ رکعتی نازل شده است، ولی ولادت امام حسن(ع) و حسین(ع) هفت رکعت پیامبر(ص) به نمازها اضافه کرده است.

واحد پاسخگویی مرکز تخصصی نماز در جواب این چنین می‌گوید:

*سیاق آیات دلالت دارد که پیامبر(ص) قبل از نزول قرآن نماز مى‏‌خواندند

علامه طباطبایی در تفسیر سوره «علق» به تشریح این مسأله پرداخته و بیان داشته‌اند: سیاق این آیات دلالت دارد بر اینکه رسول خدا(ص) قبل از نزول قرآن نماز مى‏‌خوانده. کما اینکه در بسیارى از آیات سوره‏‌هاى مکى و از آن جمله سوره‏‌هایى که قبل از سوره «اسراء» نازل شده، نظیر سوره «مدثر» و «مزمل» و غیر آن دو سخن از نماز کرده، و به‏ تعبیرهایى مختلف از آن یاد کرده، هر چند که کیفیت آن را ذکر نکرده، اما این قدر هست که نمازهاى قبل از معراج با شکل خاص خود یعنى دو رکعتی و مشتمل بر مقدارى تلاوت قرآن و نیز مشتمل بر سجده بوده است و در بعضى از روایات هم آمده که رسول خدا(ص) در اوایل بعثت با حضرت خدیجه(س) و امام على(ع) نماز مى‏‌خواند، در این روایات هم نیامده که نماز آن روز به چه صورت بودهاست.[1]

*تغییر نماز

امام رضا(ع) در خصوص تعداد رکعات نماز و روند تغییر آن فرموده‌اند: اصل نماز یک رکعت است، چون اصل عدد، یک است، بنابراین هر گاه نماز را از یک رکعت کمتر بیاورند عمل آورده شده نماز نیست، بارى حقّ عزّ و جلّ مى‏‌دانست آن یک رکعت -که کمتر از آن اصلاً نماز نیست- را بندگان کاملاً و تماماً نیاورده بلکه ناقص اداء مى‏‌کنند، بنابراین یک رکعت دیگر را با آن مقرون ساخت تا با رکعت دوّم نقص رکعت اوّل جبران شود و بدین ترتیب اصل نماز دو رکعت جعل شد.

سپس رسول خدا(ص) مى‏‌دانستند بندگان این دو رکعت را با تمام آنچه مورد امر است، کاملاً و تماماً نخواهند آورد، از این رو به هر کدام از نماز ظهر و عصر و عشاء دو رکعت ضمیمه شد تا بدین وسیله نقص دو رکعت اوّل و دوّم جبران شد و نیز حضرت مى‏‌دانستند که در وقت نماز مغرب غالباً مردم از خواندن نماز منصرف و به کارهایى از قبیل افطار و تناول غذا و وضو و آماده کردن مقدمات استراحت در شب هستند لذا یک رکعت بیشتر به آن اضافه نکردند تا بدین وسیله نماز مغرب بر آن‌ها سبک و خفیف باشد و نیز وجه دیگر براى اضافه شدن یک رکعت به نماز مغرب آن است که بدین وسیله رکعات نماز در روز و شب عدد فرد مى‏‌شود و اما نماز صبح به حال خود واگذارده شده و چیزى به آن اضافه نشده زیرا اشتغال در وقت این نماز بیشتر از اوقات دیگر بوده و دنبال نیازمندی‌ها رفتن وسیع‏‌تر نسبت به ازمنه دیگر است.

جهت دیگر آنکه قلوب و دل‌ها در وقت نماز صبح از فکر و اندیشه خالی‌تر نسبت به اوقات دیگر است، زیرا در شب معاملات مردم کمتر و داد و ستد قلیل و ضعیف‏‌تر است، بنابراین انسان در وقت اقبالش به نماز بیش از اوقات دیگر است.[2]

در روایتی از حضرت امام محمدباقر(ع) در این باره نقل شده است: موقعى که پیغمبر عالیقدر اسلام را به معراج بردند، نمازهاى واجب که ده رکعت بودند هر کدام دو رکعتى بودند، وقتى حضرت حسنین (ع) متولد شدند، پیامبر اسلام(ص) براى شکرگزارى خدا هفت رکعت دیگر به آن‌ها اضافه کرد و خدا هم اجازه داد.[3]

در حدیثی امام سجاد(ع) با اشاره به چگونگی و علت تغییر نماز فرموده‌اند: «در مدینه و زمانى که دعوت عمومى به اسلام آشکار شد و اسلام قوت یافت و خداوند عزوجل جهاد را بر مسلمانان واجب فرمود، رسول خدا(ص) هفت رکعت به نمازهاى شبانه روز افزود، به این ترتیب که دو رکعت به نماز ظهر، دو رکعت به نماز عصر، یک رکعت به نماز مغرب، دو رکعت به نماز عشاء و نماز صبح را به همان صورت که در مکه واجب شده بود، باقى گذاشت و بر آن نیفزود».[4]

در پایان باید گفت که افزدون رکعت‌های دیگر بر نماز حتماً به دستور و اذن خداوند توسط پیامبر(ص) صورت گرفته است، زیرا پیامبر مأمور الهی است و ازطرف خود چیزی نمی‌گوید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏؛ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‏»[5]؛ و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏‌گوید!؛ آنچه مى‏‌گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست»!

علاقه‌مندان می‌توانند دیگر پرسش‌های نمازی خود را در بخش «بپرسید» سایت قنوت مطرح کنند.

 

*پی‌نوشت‌ها:

[1]-طباطبایى سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، موسوى همدانى سیدمحمدباقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1374 ش، پنجم، ج‏20، ص 551

[2]-علل الشرائع، ج‏1، ص 261

[3]-الکافی، ج‏3، ص 487

[4]-من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص 455

[5]-نجم (53)، آیه 3 و 4

نظر دهید »

چرا بعد از اتمام نماز مهرنماز را می بوسیم؟

ارسال شده در 15 مهر 1396 توسط خادمة الزهراء در پژوهشی

چرا بعد از اتمام نماز مهرنماز را می بوسیم؟

 

 

پاسخ اجمالی


مهرهایی که نمازگزار در نماز از آن استفاده می‌کند دو نوع است. یکی تربت و خاک کربلا، و نوع دیگر سایر چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است.
به برکت ایثاری که سید الشهداء در بذل جان و مال در سرزمین کربلا انجام داده، خداوند آثاری؛ مانند برکت و شفاء در خاک آن سرزمین قرار داده است.
امام کاظم(ع) در ضمن حدیثی فرمود: خداوند تربت جدم حسین(ع) را برای شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.[1]
بر این اساس بوسیدن خاک کربلا برای تبرک و شفا امر شایسته‌ای است که هیچ منع عقلی یا شرعی ندارد؛ زیرا بوسیدن تربت امام حسین(ع) در واقع نوعی تکریم، ابراز ارادت و زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره آن‌حضرت است که خود این عمل، نوعی بزرگداشت کمال و فضلیت است.
امّا نسبت به سایر خاک‌ها باید گفت به دلیل تبرک به خاک کربلا کم کم این عمل به صورت عادت در مورد سایر خاک‌ها نیز جریان یافته و این نیز به خودی خود ایرادی ندارد؛ زیرا نظر به این‌که از مهر مورد نظر در ارتباط با خدا استفاده شده و شخص نمازگزار بر آن سجده کرده و با سجده بر آن، در مقابل خدا تواضع نموده، از این جهت تبرک یافته و بوسیدن آن از باب تیمن و تبرک جایز است.

[1]. «… فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَهَا شِفَاءً لِشِیعَتِنَا وَ أَوْلِیَائِنَا»، مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم‏، 1403ق‏.

1 نظر »

خواص طبی استنشاق

ارسال شده در 15 مهر 1396 توسط خادمة الزهراء در دانستنی های پزشکی

خواص طبی استنشاق
 

استنشاق، یکی از اعمال مستحب وضو است؛ بدین صورت که آب را کف دست می‌ریزند و از راه بینی بالا می‌کشند. معمولاً این کار، پیش از وضو انجام می‌شود و نتایج شگرفی در تحریک قوای عقلانی دارد.

محیط بینی با ورود اشک از مجرای اشک که از به هم خوردن پلکها تولید می‌شود و همچنین بخار آب موجود در باز دم، همواره مرطوب است. این رطوبت باعث می‌شود موهای بینی مانند فیلتری تصفیه کننده، آلودگیهای هوای وارد شده را بگیرند. بنابراین سه بار شستن بینی در هر بار وضو باعث خروج مواد چسبیده به موها می‌شود و محیط عمومی بینی را تمیز نگاه می‌دارد.

بینی با وجود داشتن ترکیباتی مانند لیزوزیم و اسیدهای چرب آزاد با آثار ضد باکتریایی مشخص، همواره محل جمع مواد معلق در هوا و انواع باکتریهای مختلف است. (1)

تحقیقات انجام شده در بخش گوش، حلق و بینی در دانشکدۀ پزشکی دانشگاه اسکندریه نشان داده است که سه بار استنشاق کردن سبب می‌شود بینی از 11 نوع میکروب خطرناکِ عامل بیماریهای التهاب ریوی، تب روماتیسمی و… پاکیزه شود.

در استنشاقِ اول، میزان میکروبها به یک دوم و در بار دوم به یک سوم کاهش می‌یابد. در پایان سومین استنشاق، تمام میکروبها از بینی خارج می‌شوند و حداقل زمان لازم برای رشد و تکثیر آنها پس از این مرحله، پنج ساعت است که شروع زمان فریضۀ بعدی و انجام وضوی مجدد است. (2)

نتیجۀ یک تحقیق

نشریۀ انجمن تبلیغات اسلامی به تفصیل نقل می‌کند «دکتر پول ژیه فرانسوی» سه سال دربارۀ اعمال اعصاب سمپاتیک زحمت کشیده و تجربیاتی به دست آورده است. وی کشف کرده است بسیاری از امراض از طریق اعصاب سمپاتیک، تعادل اعصاب را مختل می‌کنند. با تحریک نوک اعصاب مزبور در سوراخ بینی، یک‌باره انعکاسی در همۀ اعصاب تولید و تعادل عصبی برقرار و مریض به نحوی معجزه آسا درمان می‌شود.

پزشک مزبور میله‌ای در سوراخ بینی یك مریض وارد کرد و به نوک سمپاتیک وی رسانید. به سبب تحریک اعصاب بیمار، او عطسه کرد و اشک از چشمش خارج شده و اعصابش تعادل پیدا کرد و یک‌باره درمان شد.

توضیح آنکه تأثیر عمل تماس سمپاتیک، مانند الکتریسیته تا اندازه‌ای مخفی است؛ مثلاً شما کلید چراغ را می‌زنید. همین عملِ کوچک سبب می‌شود که چند چراغ روشن شود یا کارخانه‌ای به کار افتد. دربارۀ عمل سمپاتیکی نیز وقتی به مخاط بینی اشاره می‌شود، انعکاس عصبی پدید می‌آید. در نتیجه، عکس العمل شدیدی در همۀ «پی» ها جریان می‌یابد و از همۀ مناطق بیماری عبور می‌کند و مراکز خفته را بیدار می‌سازد. این کار، تعادل را برقرار و موانع باعث فلج دستگاه را برطرف می‌کند. (3)

آنچه باید در این باره گفت این است که این پزشک فرانسوی، پس از سالها تجربه و تحقیق و بررسی آثار گذشتگان به یکی از دستورهای فرعی اسلام پی برده است. او فهمیده است که با تحریک نوک عصب سمپاتیک در بینی، می‌توان تعادل روحی و جسمی را در افراد برقرار کرد. اگر او می‌دانست که اسلام به جای استعمال میله که ممکن است باعث خطرهای جبران ناپذیری شود، به استنشاق آب خنک دستور داده است، چه می‌گفت؟!

امام صادق‌علیه‌السلام از پدرانش و ایشان از پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت کرده‌اند که آن حضرت فرمود: «هر یک از شما تا می‌تواند مضمضه و استنشاق کند که آن سبب آمرزش شما و دور کردن شیطان است.» (4)

همچنین از آن حضرت نقل شده است: «مضمضه و استنشاق از مواردی است که سنت (و رویۀ) رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بر آن جاری شده است.» (5)

بشر پس از مدتها توانسته است تنها به بخشی از فواید استنشاق پی‌ببرد؛ چه بسا فواید دیگری نیز باشد که تاکنون کسی از آنها آگاه نشده است؛ اما اسلام قرنها پیش، مردم را به مراعات آن توصیه کرده است که این بر ژرف‌نگری مقررات اسلامی دلالت دارد.

دکتر توما نیاس در کتاب بهداشت در دین اسلام می‌گوید: «این عضو (بینی) دو وظیفه مهم را انجام می‌دهد: یکی آنکه هوای قابل تنفس را گرم می‌کند و دیگر آنکه گرد و غبار و کثافات مخلوط با هوا را در خود نگاه می‌دارد و هوای صاف و پاکیزه را وارد ریه‌ها می‌کند. پس بینی، لانۀ کثافات و میکروبها و در عین حال عهده دار اعمال مهمی است. بنابراین شستن آن خیلی لازم و ضروری است؛ زیرا در نتیجه شستن بینی و استنشاق، آلودگیها از آن برطرف می‌شود.

همچنین گاهی در غضروفهای بینی، کرمی تولید می‌شود که سبب سردرد شدیدی می‌شود و کم بینایی چشم را ایجاد می‌کند. بهترین وسیله برای دفع این کرم، شستشوی بینی با آب سرد است. از آن طرف برای محکم کردن مخاط بینی مخصوصاً اگر کمی نمک در آب بریزند و استنشاق کنند و بر این مداومت داشته باشند بسیار سودمند است؛ یعنی مخاط بینی محکم می‌شود و از زکام شدن پی در پی که ممکن است مخاطراتی داشته باشد جلوگیری خواهد شد. همچنین خود نمک هم از مواد ضد عفونی کننده است. (6)

استنشاق با آب سرد فواید زیر را در پی‌دارد:

1. مجرای تنفس را از میکروب و کثافات می‌شوید و پاکیزه و بی‌خطر می‌کند.

2. ما را از بروز امراض ریوی مانند: ظهور سل و تنگی نفس مصون می‌دارد.

3. استنشاق به طور مکرر و شبانه‌روزی، ما را از حمله زکام - که‌ام الامراض است - نگاه میدارد.

4. نشاط و تعادل را در وجود ما برقرار می‌کند.

5. تعادل عصبی را در تمام بدن با تحریک اعصاب سمپاتیک ایجاد می‌کند. (7)

چنانچه انسان در هر شبانه روز چند دفعه با آب استنشاق نکند، گرد و غبار و میکروبهای گوناگون با تنفس، وارد بینی می‌شوند و شبکه‌های بینی را مسدود می‌کنند. سپس انسان دچار چنین مشکلاتی می‌شود:

1. شبکه‌های مائیه بینی با گرد و غبار مسدود خواهد شد.

2. پس از انسداد شبکه‌های مذکور، انسان دچار خشکی بینی شده، بسیار ناراحت می‌شود.

3. اگر چه موهای فضای بینی از دخول گرد و غبار به حلق، ریه‌ها و معده جلوگیری می‌کند؛ ولی در عین حال، بر اثر عدم استنشاق، مقداری از گرد و غبارها خواه ناخواه وارد بدن می‌شود. (8)

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

(1). نماز نیایش عشق و شفا بخش تن و روان، محمد مهدی اصفهانی، وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی، تهران، 1374 ش، ص 19.

(2). الابداعات الطیبه لرسول الانسانیه، سالم مختار، موسسۀ المعارف، 1995 م، ص 56.

(3). مجموعه انتشارات تبلیغات اسلامی، عطاء‌الله شهاب پور، شرکت تابان، تهران، ص 149 به بعد.

(4). وسائل الشیعه، حرّ عاملی، موسسه آل البیت‌علیه‌السلام، لاحیاء التراث، ج 1، ص 433: «لیبالغُ احدُکُم فی المضمضه و الاستنشاقِ فانّه غُفران لکُم وَ منفرۀُ لِلشیطان.»

(5). همان، ص 430: «المَضْمَضَۀُ والاستنشاقُ مِمَّا سَنَّ رسولُ الله‌صلی‌الله‌علیه‌وآله.»

(6). ر. ک: فلسفه احکام اسلام از نظر علم امروز، محمدجواد نجفی، کتابفروشی بوذرجمهری، چاپ مصطفوی، ص 91، به نقل از: بهداشت در دین اسلام، دکتر توما نیاس.

(7). ر. ک: فلسفه احکام، احمد اهتمام، چاپخانه اسلام، اصفهان، ص 243.

(8). فلسفه احکام اسلام از نظر علم امروز، محمد جواد نجفی، کتابفروشی بوذرجمهری، چاپ مصطفوی، ص 90.

نظر دهید »

نقش ‏آفرینی حضرت عباس(ع) در حماسه عاشورا

ارسال شده در 5 مهر 1396 توسط خادمة الزهراء در مناسبت ها

نقش ‏آفرینی حضرت عباس(ع) در حماسه عاشورا

آب‏رسانی
روز هفتم محرم، سه روز پیش از شهادت امام، عبیداللّه به عمر سعد نگاشت: «…به هوش باش! وقتی نامه‏ام به دستت رسید، به حسین(علیه ‏السلام) سخت بگیر و اجازه نده از آب فرات حتی قطره‏ای بنوشد و با آنان همان کاری را بکن که آنان با بنده پرهیزگار خدا عثمان بن عفان کردند. والسلام.»1
امام، حضرت عباس(علیه ‏السلام) را فرا خواند و سی سوار را به اضافه بیست پیاده با او همراه کرد تا بیست مشکی را که همراه داشتند، پر از آب نمایند و به اردوگاه امام بیاورند. پانصد سواره‏نظام دشمن در کرانه فرات استقرار یافته و مانع برداشتن آب شدند. حضرت عباس(علیه ‏السلام) به مبارزه با نگاهبانان فرات پرداخت و افراد پیاده، مشک‏ها را پر کردند. وقتی همه مشک‏ها پر شد، حضرت عباس(علیه ‏السلام) دستور بازگشت به اردوگاه را داد و محاصره دشمن را شکسته و توانست آب را به اردوگاه برساند.2
از آن پس حضرت عباس(علیه ‏السلام) به «سقّا» مشهور شد.3 یکی از شعارهای بنی‏امیه در مقابله اهل‏بیت(علیهم‏ السلام)خونخواهی عثمان بوده است. اما ادعای عبیداللّه در این نامه افترایی بیش نیست؛ زیرا امام علی(علیه ‏السلام) و فرزندان او آب را بر عثمان نبستند و این قاتلین عثمان بودند که برای بیرون کشیدن او از خانه‏اش آب را به خانه او بستند و در واقع این امیرمؤمنان(علیه‏ السلام)بود که در اعتراض به این حرکت، به امام حسین(علیه‏ السلام) دستور داد تا به او و خانواده‏اش آب برساند.4

نمایندگی و سخنگویی از جانب امام
شب عاشورا یا تاسوعا عمر سعد در برابر لشکر خود ایستاد و فریاد کشید: «ای لشکریان خدا! سوار مرکب‏هایتان شوید و مژده بهشت گیرید». امام حسین(علیه‏ السلام)جلوی خیمه‏ها بر شمشیر خود تکیه کرده بود. حضرت عباس(علیه ‏السلام) با شنیدن سر و صدای لشکر دشمن، نزد امام آمد و عرض کرد: «لشکر حمله کرده است». امام حسین(علیه ‏السلام)برخاست و به او فرمود: 
«عباس! جانم به فدایت. سوار شو و نزد آنان برو و اگر توانستی، [حمله] آنان را تا فردا به تأخیر بینداز و امشب آنان را از ما بازدار تا شبی را برای پروردگارمان به نماز بایستیم و او را بخوانیم و از او طلب آمرزش نماییم که او می‏داند من به نماز عشق می‏ورزم و خواندن قرآن و دعای بسیار و طلب بخشایش را دوست می‏دارم». حضرت عباس(علیه‏ السلام) به سوی لشکرگاه دشمن رفت و موفق شد جنگ را به تأخیر بیندازد.5

ردّ امان‏نامه دشمن


آوازه دلاورمردی‏های حضرت عباس(علیه‏ السلام) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامی جسورانه، وی را از صف لشکریان امام جدا سازد. در این جریان، «شَمِر بن شُرَحْبیل (ذی الجوشن)» فردی به نام «عبداللّه بن ابی محل» را که حضرت امّ‏البنین(علیه االسلام) عمه او می‏شد، به نزد عبیداللّه بن زیاد فرستاد تا برای حضرت عباس(علیه‏ السلام)و برادران او امانی دریافت دارد. سپس آن را به غلام خود «کَرْمان» یا «عرفان» داد تا به نزد لشکر عمر سعد ببرید.6
شمر امان نامه را گرفت و به عمر سعد نشان داد. عمر سعد که می‏دانست این تلاش ‏ها بی‏نتیجه است، شمر را توبیخ کرد؛ زیرا امان دادن به برخی نشان از جنگ با بقیه است. شمر که می‏انگاشت او از جنگ طفره می‏رود، گفت: 
«اکنون بگو چه می‏کنی؟ آیا فرمان امیر را انجام می‏دهی و با دشمن می‏جنگی و یا به کناری می‏روی و لشکر را به من وامی‏گذاری؟» عمر سعد تسلیم شد و گفت: «نه! چنین نخواهم کرد و سرداری سپاه را به تو نخواهم داد. تو امیر پیاده‏ها باش!» شمر امان نامه را ستاند و به سوی اردوگاه امام به راه افتاد. وقتی رسید، فریاد برآورد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا»؛خواهرزادگان ما کجایند؟ 
حضرت عباس(علیه ‏السلام) و برادرانش سکوت کردند. امام به آن‏ها فرمود: «پاسخش را بدهید، اگر چه فاسق است».7 حضرت عباس(علیه ‏السلام)به همراه برادرانش به سوی او رفتند و به او گفتند: «خدا تو و امان تو را لعنت کند! آیا به ما امان می‏دهی، در حالی که پسر رسول‏ خدا(صلی‏ الله‏علیه ‏وآله وسلم)امان ندارد؟!» شمر با دیدن قاطعیت حضرت عباس(علیه‏ السلام)و برادرانش خشمگین و سرافکنده به سوی لشکر خود بازگشت.8

رفع یک شبهه

از گفتگویی که بین شمر و فرزندان امّ‏البنین(علیه االسلام) صورت گرفت، شبهه‏ای در اذهان به وجود می‏آید که مراد شمر از جمله «أین بنو أختنا» چه بوده است؟ برخی گفته‏اند: بین عرب رسم بوده، دختران قبیله خود را خواهر صدا می‏زده‏اند. باتوجه به زندگی عشیره‏ای اعراب در آن دوران و انسجام ناگسستنی پیوندهای خونی در چنین جوامعی، بعید به نظر نمی‏رسد، چنین رسمی بین آنان حاکم بوده باشد. اما تا چه اندازه این انگاره درست و قابل اثبات باشد، معلوم نیست. در هر حال، روشن کردن نسبت خانوادگی امّ‏البنین(علیه االسلام) با شمر تا اندازه‏ای می‏تواند مطلب را شفاف‏تر سازد. 
گفتنی است: امّ ‏البنین(علیه االسلام) و شمر هر دو از قبیله «بنی‏کلاب» می‏باشند. نسب خانوادگی آنان این گونه است:
بنابراین امّ ‏البنین(علیه االسلام)از عموزادگان شمر می‏باشد. دلیل واضح‏تر این خطاب از سوی شمر، جنبه روانی و کارکرد روان‏شناختی آن است. بدین معنا که شمر با توجه به این که روحیات حضرت عباس(علیه‏ السلام) را می‏شناخته، احتمال می‏داده که او امان‏نامه را نپذیرد. شمر با اتخاذ این لحن، می‏خواست که حضرت را متوجه پیوند خانوادگی‏اش با خود نماید و شرایط روحی عباس(علیه‏ السلام) را برای پذیرش امان‏نامه بیشتر آماده سازد. گذشته از آن، شمر این سخن را در حضور دیگران و با صدای بلند اظهار می‏کند تا عرصه را بر حضرت بیشتر تنگ نموده و او را وادار به مصالحه نماید.

پاسداری از خیمه ‏ها
شب عاشورا حضرت عباس(علیه‏ السلام)پاسداری از حرم را بر عهده گرفت. اگر چه ایشان آن شب را از دشمن مهلت گرفته بود، ولی از پستی و دون‏مایگی آنان بعید نبود که پیمان‏شکنی کنند. آن شب، هنگامی که حضرت عباس(علیه ‏السلام) از گفتگو با شمر در مورد پذیرش یا ردّ امان‏نامه بازگشت، زهیر نزد او رفت. زهیر دیر زمانی بود که با خاندان امام علی(علیه‏ السلام) آشنایی داشت. او پرچمی را که در دست «عبداللّه بن جعفر بن عقیل» بود، گرفت. عبداللّه پرسید: «ای برادر! آیا در من ضعف و سستی‏ای دیده‏ای که پرچم را از من می‏گیری؟» زهیر پاسخ داد: «خیر، با آن کاری دارم». سپس نزد عباس(علیه‏ السلام) آمد. حضرت بر مرکب خویش سوار و با نیزه‏ای در دست و شمشیری به کمر مشغول نگاهبانی بود.10 زهیر نزد او آمد و گفت: «آمده‏ام تا با تو سخنی بگویم». حضرت که بیم حمله دشمن را داشت، فرمود: «مجال سخن نیست، ولی نمی‏توانم از شنیدن گفتار تو بگذرم. بگو، من سواره می‏شنوم». زهیر جریان خواستگاری علی(علیه‏ السلام) از امّ‏البنین(علیه االسلام) را بیان کرد و انگیزه امام را از ازدواج با او یادآور شد و افزود: «ای عباس(علیه‏ السلام)! پدرت تو را برای چنین روزی خواسته، مبادا در یاری برادرت کوتاهی کنی!» حضرت عباس(علیه‏ السلام) از شنیدن این سخن خشمگین شد و سخت برآشفت و از عصبانیت آن قدر پایش را در رکاب اسب فشرد که تسمه آن پاره شد و فرمود: «زهیر! تو می‏خواهی با این سخنانت به من جرأت دهی؟! به خدا سوگند تا دم مرگ، از یاری برادرم دست بر نمی‏دارم و در پشتیبانی از او کوتاهی نخواهم کرد. فردا این را به گونه‏ای نشانت می‏دهم که در عمرت نظیرش را ندیده باشی».11

پرچمداری‏ سپاه


صبح عاشورا، وقتی امام از نماز و نیایش فارغ شد، لشکر دشمن آرایش نظامی به خود گرفت و اعلان جنگ نمود. امام افراد خود را آماده دفاع کرد. لشکر امام از سی و دو سواره و چهل پیاده تشکیل شده بود. امام در چینش نظامی لشکر خود، زهیر را در «مَیمنة» و حبیب را در «مَیسره» گماشت و پرچم لشکر را در قلب سپاه، به دست برادر خود حضرت عباس(علیه ‏السلام) داد.12

شکستن حلقه محاصره دشمن
در نخستین ساعت‏های جنگ، چهار تن از افراد سپاه امام حسین(علیه‏ السلام) به نام‏های «عمرو بن خالد صیداوی»، «جابر بن حارث سلمانی»، «مجمع بن عبداللّه عائذی» و «سعد؛ غلام عمر بن خالد» حمله‏ای دسته جمعی به قلب لشکر کوفیان نمودند. 
دشمن تصمیم گرفت آنان را محاصره نماید. حلقه محاصره بسته شد؛ به گونه‏ای که کاملاً ارتباط آن‏ها با سپاه امام قطع گردید. در این هنگام حضرت عباس(علیه ‏السلام)با دیدن به خطر افتادن آن‏ها، یک تنه به سوی حلقه محاصره تاخت و موفق شد حلقه محاصره دشمن را شکسته و آن چهار تن را نجات بدهد، به طوری که وقتی آن‏ها از چنگ دشمن بیرون آمدند، تمام پیکرشان زخمی و خون آلود بود.13

کندن چاه برای تهیه آب
در میانه روز، آن گاه که تشنگی بر کودکان، زنان و حتی سپاهیان امام فشار شدیدی آورده بود، امام به حضرت عباس(علیه ‏السلام)دستور داد اقدام به حفر چاه نماید؛ چرا که سرزمین کربلا بر کرانه رودی پر آب قرار داشت و احتمال آن می‏رفت که با کندن چاه به آب دست یابند. حضرت عباس(علیه ‏السلام) مشغول کندن چاه شد. پس از مدتی کندن زمین، از رسیدن به آب از آن چاه ناامید گردید، از چاه بیرون آمد و در قسمت دیگری از زمین دوباره شروع به حفر چاه نمود، ولی از چاه دوم نیز آبی نجوشید.14

پیش فرستادن برادران برای نبرد


وقتی حضرت عباس(علیه‏ السلام) بدن‏های شهیدان بنی‏هاشم و دیگر شهدا را بر گستره کربلا دید، برادران مادری خود، عبداللّه، جعفر و عثمان را فراخواند و به آن‏ها فرمود: «ای فرزندان مادرم! پیش بتازید تا جانفشانی شما را در راه خدا و رسول خدا(صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم) شاهد باشم». آنان که خون علی(علیه ‏السلام) در رگ‏هایشان جاری بود، پیش تاخته و پس از مدتی نبرد با دشمن، پیش چشم حضرت عباس(علیه ‏السلام) به شهادت رسیدند.15

شهادت فرزندان حضرت عباس(علیه ‏السلام)


هنگامی که حضرت عباس(علیه‏ السلام)به شهادت رسید، امام حسین(علیه‏ السلام)خود را به او رسانید و وقتی که حالت او را مشاهده نمود، فریاد بی‏یاوری برآورد. «محمد» و «قاسم» فرزندان عباس(علیه ‏السلام)صدای امام را شنیدند، نزد ایشان رفته و در پاسخ امام فریاد زدند: «در خدمت توایم ای سرور ما!» 
امام فرمود: «بِشَهَادَةِ اَبِیکُمَا الکِفَایَة»؛ شهادت پدرتان بس است. اما آنان امتناع ورزیده و از امام اجازه گرفته، به میدان نبرد شتافتند و پس از پیکار با دشمن ابتدا محمد و پس از او قاسم به شهادت رسید.16 علامه «سید محسن امین»، نیز «عبداللّه بن عباس(علیه ‏السلام)» را در شمار شهیدان کربلا ذکر می‏نماید،17 اما بنا به گزارش برخی دیگر از تاریخ‏نگاران، تنها «محمد» در کربلا به شهادت رسیده است.18

پیکار شجاعانه


حضرت با سه تن از جنگجویان دشمن روبه رو می‏شود، نخستین آنان، «مارد بن صُدَیف» بود. او دو زره نفوذناپذیر پوشیده، کلاهخودی بزرگ بر سر نهاده و نیزه‏ای بلند در دست گرفته بود. وقتی به میدان آمد، نیزه‏اش را به حمایل سینه حضرت فرو کرد. عباس(علیه ‏السلام) سر نیزه او را گرفت و پیچاند و نیزه‏اش را از دستش بیرون آورد و او را با نیزه خودش هلاک کرد.19
نفر دوم، «صَفوان بن ابطح» بود که در پرتاب سنگ و نیزه مهارت فراوان داشت. او پس از چند لحظه رویارویی، مجروح شد، ولی بخشش حضرت، زندگی دوباره به او بخشید.
سومین رزم‏آور «عبداللّه بن عقبة غَنَوی» بود. حضرت، پدر او را می‏شناخت و برای این که کشته نشود، مهرورزانه به او گفت: «تو نمی‏دانستی که در این جنگ با من روبه ‏رو می‏شوی. به سبب احسانی که پدرم به پدرت کرده ‏است، از جنگ با من دست بردار و برگرد». خیرخواهی حضرت در او اثر نکرد و به جنگ پرداخت. ساعتی نگذشته بود که شکست خورد و مفتضحانه از میدان نبرد گریخت.20

پي نوشت :


1ـ نهایة الارب، ج20، ص427؛ بغیة‏الطلب، ج6، ص262.
2ـ تاریخ ‏الطبری، ج5، ص412؛ نفس ‏المهموم، ص214؛ الکامل‏ فی ‏التاریخ، ج3، ص283؛ تذکرة الخواص، ص248؛ اعیان‏ الشیعه، ج7، ص43؛ مقاتل‏ الطالبیین، ص78.
3ـ تسلیة‏المجالس، ج2، ص264؛ الثقات، ج1، ص559؛ السیرة النبویة، ج1، ص559؛ بحارالانوار، ج44، ص378 ؛ مُثیر الاحزان، ص51.
4ـ مروج ‏الذهب، ج2، ص701.
5ـ الإرشاد، ج2، ص92؛ مناقب آل‏ابی‏طالب، ج4، ص98؛ بحارالأنوار، ج44، ص391؛ تاریخ الطبری، ج5، ص416؛ اعیان الشیعة، ج7، ص430؛ تجارب الامم، ج2، ص68.
6ـ تاریخ ‏الطبری، ج5، ص415؛ الفتوح، ج5، ص166؛ الکامل‏ فی‏ التاریخ، ج3، ص284.
7ـ مقتل الحسین(ع) للخوارزمی، ج1، ص246؛ عمدة الطالب، ص394؛ اللهوف، ص88.
8ـ الإرشاد، ج2، ص91؛ بحارالأنوار، ج44، ص390، اعلام ‏الوری، ص233؛ مقتل‏ الحسین(ع) للخوارزمی، ج1، ص246؛ الکامل‏ فی‏ التاریخ، ج3، ص284؛ المنتظم، ج5،ص337.
9ـ جمهرة النسب، ج2، ص321.
10ـ وسیلة الدارین، ص270 ؛ مقتل‏ الحسین(ع) بحرالعلوم، ص314؛ معالی‏ السبطین، ج1، ص443.
11ـ مقتل‏ الحسین(ع) بحرالعلوم، ص314؛ کبریت الأحمر، ص386؛ بطل‏ال علقمی، ج1، ص97.
12ـ شرح الاخبار، ج3، ص182؛ بحارالأنوار، ج45، ص4؛ تذکرة‏الخواص، ص251 ؛ الأخبارالطوّال، ص256.
13ـ تاریخ‏ الطبری، ج5، ص446؛ الکامل‏ فی‏ التاریخ، ج3، ص293؛ اعیان ‏الشیعة، ج7، ص430؛ معالی‏ السبطین، ج1، ص443؛ العیون‏ العبری، ص126.
14ـ ینابیع ‏المودة، ج2، ص340؛ المنتخب، ج2، ص441؛ مقتل‏ابی‏مخنف، ص57؛ بطل‏ العلقمی، ج2، ص357.
15ـ الامالی ‏الخمیسیة، ج1، ص175؛ بحارالأنوار، ج45، ص38؛ مقاتل‏ الطالبیین، ص54؛ اعلام الوری، ص243؛ الإرشاد، ج2، ص113.
16ـ بطل‏ العلقمی، ج3، ص433.
17ـ اعیان ‏الشیعة، ج1، ص610.
18ـ بحارالانوار، ج45، ص62؛ مناقب آل‏ابی‏طالب، ج4، ص12؛ العوالم، ج17، ص343.
19ـ کبریت الأحمر، ص387.
20ـ همان.

 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 37
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 41
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • ...
  • 134
 خانه
 فرجام قاتلان امام حسین (علیه السلام)و یاران باوفایشان
 تماس
 ورود

خبرنامه

سايت مراجع معظم تقليد

سايت مراجع تقليد

 آيت الله سيد علي خامنه اي (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جواد تبريزي (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله محمد تقی بهجت (رحمة الله علیه‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله نوري همداني (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله  سید صادق شیرازی (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله لطف الله صافي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله ناصر مکارم شيرازي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله سيد علي سيستاني (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله وحيد خراساني (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جوادي آملي (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جعفر سبحاني (مد ظله العالي)

جهت دريافت كد لوگوي مراجع كليك كنيد

امام باقر سلام الله علیه: ما مِن شَى‏ءٍ يُعبَدُ اللَّهُ بِهِ يَومَ الجُمُعَةِ أحَبَّ إلَىَّ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ؛ هيچ عبادتى در روز نزد من دوست داشتنى‏تر از صلوات بر پيامبر و آل او نيست وسائل الشيعة: ج 7، ص 388

بر محمد و آل محمد صلوات

چه زمانها گذشت اما گل نرجس نیامد!!!!

log

مترجم وبلاگ(بازدیدکننده محترم باتوجه به زبان خود برروی پرچم مورد نظر کلیک کرده تا متن وبلاگ به زبان دلخواهتان مشاهده شود.)

مترجم سایت

مترجم سایت

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان