شرایط یک محقق

ارسال شده در 3 آذر 1395 توسط خادمة الزهراء در روش ها

باسمه تعالی

  شرایط یک محقق

یک محقق در کار تحقیقی نیاز به مسائل زیردارد تاهم در کارش موفق باشد و به نتیجه ی مطلوب برسد و هم نتیجه ی کارش برای دیگران دارای ارزش و اعتبار باشد:

1- حوصله و صبر

2- تتبع و کاوش در منابع

3- دقت هم در فهم هم در نقل

4- امانت در نقل ها و برداشت ها

5- علم و اطلاع،نه فکر و ذوق.(یعنی:ملاک،ذوقیات نیست)

6- آشنایی به موضوع مورد نظر و مورد تحقیق

7- گم نکردن سرخط اصلی،هنگام سندیابی و پژوهش

8- ارتباط«یافته»ها با مطلوب ها و «نیاز»ها

9- برخورداری کار،از بررسی و استدلال و دقت،تا«تحقیق»شود و گرنه در مرحله ی تتبع خواهد بود. البته تتبع مقدمه ی تحقیق است

10- برخورداری از زبان ساده و بیان رسا

11- دوری از تعصب و غرض ورزی و انتقامجویی

12- پرهیز از پیشداوری و تحمیل عقیده

13- برخورداری از شهامت و صراحت در بیان یافته ها

تلاش محقق برای کسب اطلاع و جمع آوری آگاهیهای لازم برای موضوع موردنظر وپیگیری و حوصله ی او در کار و پشتکار وی،نقشی عمده در ابن زمینه دارد.

 

منبع:«روشها،جوادمحدثی،ص84»

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                             

نظر دهید »

ولایتعهدی امام رضا(علیه السلام)ازدیدگاه شهیدمطهری

ارسال شده در 2 آذر 1395 توسط خادمة الزهراء در پژوهشی

 

باسمه تعالی
ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) از دیدگاه شهید مطهری
پرسش و پاسخ
سؤال اوّل: وقتی معاویه، یزید را به ولایتعهدی انتخاب کرد همه مخالف بودند، نه به خاطر این که یزید یک شخصیّت فاسدی بود، بلکه اساساً با اصل ولایتعهدی مخالفت می شد. آن وقت چطور شد که ولایتعهدی در زمان مأمون این ایراد را نداشت؟
جواب: اوّلاً این که می گویند مخالفت می شد، آن چنان هم مخالفت نمی شد؛ یعنی آن وقت هنوز دیگران به خطرات این مطلب توجّه نکرده بودند، فقط عدّه کمی توجّه داشتند و این بدعتی بود که برای اوّلین بار در دنیای اسلام به وجود آمد و علّت آن عکس العمل بسیار شدید امام حسین نیز همین بود که بی اعتباری و بدعت بودن و حرام بودن این کار را مشخّص کند که کرد.در دوره های بعد این امر، دیگر جنبه مذهبی خودش را از دست داده بود؛ همان شکل ولایتعهدهای دوران قبل از اسلام را به خود گرفته بود که پشتوانه اش فقط زور بود و دیگر جنبه به اصطلاح اسلامی نداشت و علّت مخالفت حضرت رضا با قبول ولایتعهدی نیز یکی همین بود - و در کلمات خود حضرت هست - که اصلاً خود این عنوان ولایتعهد عنوان غلطی است؛ چون معنی ولایتعهد این است که حقّ مال من است و من زید را برای جانشینی خودم انتخاب می کنم؛ و آن بیانی که حضرت فرمود: این مال توست یا مال غیر؟ و اگر مال غیر است، تو حقّ نداری بدهی، شامل ولایتعهد هم هست.
سؤال دوم : فرضی فرمودند که اگر فضل بن سهل، شیعی واقعی بود، مصلحت بود که حضرت در ولایتعهدی با ایشان همکاری کند و بعد دست مأمون را از خلافت کوتاه کنند. اینجا اشکالی پیش می آید و آن این که در این صورت لازم می شد که حضرت مدّتی اعمال مأمون را تصویب کنند و حال آنکه با توجّه به عمل حضرت علی 7 امضا کردن کار ظالم، در هر حدّی جایز نیست.
جواب: به نظر می رسد که این ایراد وارد نباشد. فرمودید: به فرض این که فضل بن سهل شیعی بود، حضرت باید مدّتی اعمال مأمون را امضا می کرد و این جایز نبود هم چنان که حضرت امیر حکومت معاویه را امضا نکرد.
خیلی تفاوت است میان وضع حضرت رضا نسبت به مأمون و وضع حضرت امیر نسبت به معاویه. حضرت امیر می بایست امضایش به این شکل می بود که معاویه به عنوان یک نایب و کسی که از ناحیه او منصوب است، کار را انجام دهد، یک ظالمی مثل معاویه به عنوان نیابت از علیّ بن ابی طالب کار کند؛ ولی قضیّه حضرت رضا این بود که حضرت رضا باید مدّتی کاری به کار مأمون نداشته باشد؛ یعنی مانعی در راه مأمون ایجاد نکند.به طور کلّی، هم منطق و هم شرعاً فرق است میان این که مفسده ای را ما خودمان بخوهایم تأثیری در ایجادش داشته باشیم - که در اینجا یک وظیفه داریم - و این که مفسده موجودی را بخوهایم از بین ببریم (که در اینجا وظیفه دیگری داریم(.مثالی عرض می کنم: یک وقت هست من شیر آب را باز می کنم که آب بیاید داخل حیاط شما، خرابی به بار آورد. اینجا من ضامن حیاط شما هستم؛ به جهت این که در خرابی آن تأثیر داشته ام. و یک وقت هست که من از کنار کوچه رد می شوم، می بینم که شیر آب باز شده و آب به پای دیوار شما رسیده است. اینجا اخلاقاً من وظیفه دارم که این شیر را ببندم و به شما خدمت کنم. نمی کنم و این ضرر به شما وارد می آید. در اینجا این که کار بر من واجب نیست. این را گفتم از نظر این که خیلی فرق است میان این که کاری به دست شخصی یا به دستِ دست او می خواهد انجام شود، و این کاری را یک کس دیگر انجام می دهد و دیگری وظیفه از بین بردن آن را دارد.معاویه، مافوقش علی 7 بود یعنی تثبیت معاویه معنایش این بود که علی 7 معاویه را به عنوان دستی برای خود بپذیرد؛ ولی تثبیت (مأمون توسّط) حضرت رضا (به قول شما) معنایش این است که حضرت رضا مدّتی در مقابل مأمون سکوت داشته باشد. این، دو وظیفه است. در آنجا علی 7 مافوق است. در اینجا قضیّه برعکس است، مأمون مافوق است. این که حضرت رضا مدّتی با فضل بن سهل همکاری کند، یا به قول شما (مأمون را) تثبیت کند، یعنی مدّتی در مقابل مأمون ساکت باشد. مدّتی ساکت بودن برای مصلحت بزرگ تر، برای انتظار کشیدن یک فرصت بهتر، مانعی ندارد.به علاوه، در قضیّه معاویه، مسئله تنها این نیست که حضرت راضی نمی شد که معاویه یک روز حکومت کند (البتّه این هم یک مسأله آن است، فرمود: من راضی نمی شوم که ظالم حتّی یک روز حکومت کند)، مسأله دیگری هم وجود داشت که جهت عکس قضیّه بود؛ یعنی اگر حضرت، معاویه را نگاه می داشت، او روز به روز نیرومندتر می شد و از هدف خودش هم برنمی گشت. ولی در اینجا فرض این است که باید صبر کنند تا روز به روز مأمون ضعیف تر شود و خودشان قوی تر گردند. پس اینها را نمی شود با هم قیاس کرد.
سؤال سوم : سؤال بنده راجع به مسمومیّت حضرت رضا (علیه السلام) بود؛ چون جنابعالی ضمن بیاناتتان فرمودید که حضرت رضا معلوم نیست که مسموم شده باشد، ولی واقعیّت این است که چون هرچه می گذشت، بیشتر معلوم می شد که خلافت حقّ حضرت رضاست. مأمون مجبور شد که حضرت رضا را مسموم کند. دلیلی که می آورند راجع به سن حضرت رضاست که حضرت رضا در سن 52 سالگی از دنیا رفتند. این که امامی که تمام جنبه های بهداشتی را رعایت می کند و مثل ما افراط و تفریط ندارد، در سن 52 سالگی بمیرد، خیلی بعید است. همچنین آن حدیث معروف می فرماید:«ما مِنّا اِلاّ مَقْتولٌ اَوْ مَسْمومٌ»یعنی هایچ کدام از ما (ائمّه) نیستیم، الاّ این که کشته شدیم یا مسموم شدیم. بنابراین این امر از نظر تاریخ شیعه مسلّم است. حالا اگر صاحب مروج الذّهب (مسعودی) اشتباهی کرده، دلیل نمی شود که ما بگوییم حضرت رضا را مسموم نکرده اند، بلکه از نظر اکثر مورّخین شیعه حضرت رضا مسلّماً مسموم شده اند.
جواب: من عرض نکردم که حضرت رضا را مسموم نکرده اند. من خودم شخصاً از نظر مجموع قرائن همین نظر شما را تأیید می کنم. قرائن همین را نشان می دهد که ایشان را مسموم کردند و یک علّت اساسی همان قیام بنی العبّاس در بغداد بود.مأمون در حالی حضرت رضا را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد می رفت و مرتّب (اوضاع بغداد را) به او گزارش می دادند. به او گزارش دادند که اصلاً بغداد قیام کرده. او دید که حضرت رضا را معزول که نمی تواند بکند و اگر با این وضع هم بخواهد برود آنجا بسیار مشکل است. برای این که زمینه رفتن به آنجا را فراهم کند و به بنی العبّاس بگوید کار تمام شد، حضرت رضا را مسموم کرد.آن علّت اساسی ی که می گویند و قابل قبول هم هست و با تاریخ نیز وفق می دهد، همین جهت است؛ یعنی مأمون دید که رفتن به بغداد عملی نیست و بقای بر ولایتعهدی هم عملی نیست (با این که مأمون جوان تر بود، حدود 28 سال داشت و حضرت رضا 55 سال داشتند و حضرت رضا نیز در آغاز به مأمون فرمود: من از تو پیرترم و قبل از تو می میرم) و اگر به این شکل بخواهد به بغداد برود، محال است که بغداد تسلیم بشود و یک جنگ عجیبی در می گیرد. وضع خود را خطرناک دید. این بود که تصمیم گرفت هم فضل را از میان بردارد و هم حضرت رضا را.فضل را در حمّام سرخس از بین برد. البتّه این قدر معلوم است که فضل به حمّام رفته بود، عدّه ای با شمشیر ریختند و قطعه قطعه اش کردند و بعد هم گفتند: «افرادی با او کینه داشتند» (و اتّفاقاً یکی از پسرخاله های او نیز جزء قتله بود). خونش را لوث کردند، ولی ظاهر این است که آن هم کار مأمون بود؛ دید او خیلی قدرت پیدا کرده و اسباب زحمت است، او را از بین برد. بعد، از سرخس آمدند به همین طوس. گزارش های بغداد هم می رسید. دید نمی تواند با حضرت رضا و ولیعهد علوی وارد بغداد شود. این بود که حضرت را نیز در آنجا کشت.یک وقت یک حرفی می زنیم از نظر آنچه که برای خود ما امری است مسلّم. از نظر روایات شیعی شکّی نیست در این که مأمون (حضرت رضا را مسموم کرد)، ولی از نظر برخی مورّخین این طور نیست؛ مثلاً مورّخ اروپایی این حرف را قبول نمی کند. او مدارک تاریخی را مطالعه می کند، می گوید: تاریخ نوشته قیل. اغلب مورّخین اهل تسنّن که (این قضیّه را) نقل کرده اند، نوشته اند حضرت آمد در (طوس) مریض شد و فوت کرد و «قیل» که مسموم شد (و گفته شده که مسموم شد). این بود که من خواستم با منطقی غیر منطق شیعه نیز در این زمینه صحبت کرده باشم، و الّا قرائن همه حکایت می کند از همین که حضرت را مسموم کردند.1
1- سیری در سیره ائمّه اطهار:، ص238 - 243.

 

 

نظر دهید »

نکات لازم در نویسندگی

ارسال شده در 2 آذر 1395 توسط خادمة الزهراء در روش ها

باسمه تعالی

نکات لازم در نویسندگی
رعایت نکات زیر،رشد دهنده در امر نویسندگی است:
1- ایجاد انگیزه برای نوشتن
منظور این است که انسان به هربهانه و هرجا و به هر شکل،برای خود انگیزه ای نسبت به نوشتن پیدا کند،از درخواست ها و پیشنهادها و تکلیفهای تمرینی استقبال کند و از زیر بار« نوشتن » شانه خالی نکند. جرات و جسارت برای دست به قلم بردن نیز استعداد را شکوفا می سازد.
2- اصالت دادن به نوشتن
یعنی« نوشتن » برای نویسنده اصل باشد،پایه را بر نوشتن قرار دهد،زیاد بنویسد و تمرین کند تا ورزیده شود،با قلم و کاغذ، انس داشته باشد و رابطه ی خود را از نوشتن قطع نکند.هر مهارتی اگر مدتی متروک بماند، یا از بین می رود یا ضعیفتر می گردد.
3- سعی در بهتر نوشتن
نویسنده باید سعی کند در هر مقاله یا تالیف جدید، بر آثار قبلی خود برتری داشته باشد. تلاش در جهت عرضه ی نوشته ای غنی تر و زیباتر،استعدادهای نهفته را بیدار می کند و به کار می گیرد.
4- مطالعه آثار خوب
ما بی نیاز از مطالعه آثار خوب و نوشته های استوار و زیبای دیگران، از قدیم و جدید،نیستیم. غور و بررسی در آثار و تالیفات متقدمان و معاصران، خواه ناخواه کار قلمی ما را هم قویتر و غنی تر می سازد.
5- دلبسته نشدن به اثر
روحیه حک و اصلاح و تغییر و پاکسازی و بهسازی و حذف و دور انداختن و … در کار نویسندگی رشد آور است. کسی که به نوشته های خود چنان دلبسته و مفتون شود که حاضر نباشد صفحه ای را عوض کند یا نوشته ای را دور افکند یا انتقادی را بپذیرد،عقب می ماند.این احساس که: نوشته ی من بهترین است و هیچ اشکالی ندارد، سد بزرگی در برابر پیشرفت انسان است. این که یک نویسنده، متن اولیه را تغییر ندهد، گاهی ممکن است نشان پختگی و ورزیدگی باشد، ولی اغلب نشان غرور یا بی اطلاعی از ارزش آفرینی نقد و تغییر و اصلاح است.

منبع:روشها،جوادمحدثی،ص121.

1 نظر »

تحلیل وتبیین قیام عاشورا

ارسال شده در 2 آذر 1395 توسط خادمة الزهراء در پژوهشی

چکیده

حماسه حسینی ، انقلاب به تمام معنی کلمه بود ، قیامی که هدفش حفظ کیان امت محمد ( صلی الله علیه وآله ) و مصون داشتن عقاید مسلمانان و حمایت از سنّت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) و دور ساختن مزدوران از آن است . اصول و مبانی قیام عاشورا نگاهی عمیقتر وکلی تر و منطقی تر به قیام دارد و این قیام زمینه ها و زیرساختهایی دارد و هر سه عامل بیعت خواهی یزید از امام حسین ( علیه السلام ) و دعوت مردم کوفه و امر به معروف و نهی از منکر باعث پیدایش این قیام شدند و موضع امام در برابر هرکدام متفاوت است عوامل دیگری نیز در پیدایش این حادثه دخیل هستند . ولی به نوعی به یکی از این سه عامل بر می گردد . اهداف و انگیزه های امام ( علیه السلام ) دراین قیام احیای آیین خدا و نجات اسلام از چنگال بدعتها و اصلاح امت و تشکیل حکومت اسلامی بود . کارکردهای مدیریت و رهبری درحرکت حسینی در متعالی ترین وجه خود تجلی یافته است . در قیام عاشورا حرکت خواص به دنبال خود حرکت عوام را می آورد . امام سجاد و دیگر اسیران پس از شهادت امام حسین ( علیه السلام ) در سخترین شرایط روحی و روانی ، بزرگترین و خطیرترین مسئولیتها را به عهده گرفتند و جنایات بنی امیه را برملا نمودند و نام عاشورا را در اذهان مردم تثبیت کردند تا این نهضت به ثمر برسد . پیام های عاشورا می تواند جبهه کفر و استکبار را شکست بدهد و مهمترین نتیجه این قیام نجات اسلام از چنگال نقشه های بنی امیه است و بنی امیه با کشتن امام حسین ( علیه السلام ) سبب برچیده شدن دودمان خود شدند . پرده از روی اعمال و مقاصد شوم خود برداشته و خشم و غصب ملل اسلام را خریداری کرد . حرکت انقلابی امام حسین ( علیه السلام ) و شهادت وی و یارانش سرمشقی برای آزادگان جهان شد و بسیاری از رهبران آزادی خواه در پیشبرد نهضت و قیام خویش ، حرکت امام حسین ( علیه السلام ) را سرلوحه کارخود قرارداده و به پیروزی رسیده اند .

واژگان کلیدی: عاشورا-نهضت- خواص- قیام-رهبری-زمینه

نظر دهید »

سیره سیاسی امام سجاد(ع)

ارسال شده در 2 آذر 1395 توسط خادمة الزهراء در پژوهشی

باسمه تعالی

امام سجاد(ع) چهارمین امام از ائمه اهل بیت(ع) است.آن حضرت شاهدهمه ی سختی ها وبلاها که در روزگار جدش امیرمومنان روی داده بود همزمان بود. دوره ای که امام سجاد(ع) در آن زندگی می کرد دورانی بود که همه ی ارزش های اسلامی و دینی دستخوش تحریف امویان قرار گرفته و مردم می بایست با عنوان برده ی حکام با آن ها بیعت کنند. احکام اسلامی بازیچه ی دست افرادی چون حجاج و عبدالملک بن مروان بود. حجاج عبدالملک را برتر از رسول الله(ص) می شمرد. از مردم جزیه می گرفت و بااندک افترایی مردم را به دست جلادان می سپرد. در سایه چنین حکومتی آشکار است که تربیت دینی مردم تا چه اندازه تنزل کرد و ارزش های جاهلی چگونه احیاشده است.امام سجاد(ع) در چنین شرایطی عهده دار مسئولیت خطیر امامت شد. مهمترین ویژگی هایی که امام سجاد(ع) به وسیله ی آن ها توانست اقلیت شیعیان را حفظ و معارف اسلامی را منتشر کند عبارتنداز عبادت،دعاو گریه و آزاد نمودن بردگان. آن حضرت در بیشترقیام هایی که رخ دادند کناره گیری و سکوت کردند و در برخی از آن ها که هدفشان الهی نبود آن ها را تایید نکردند. انگیزه آن حضرت از سکوت دو عامل بود:یکی حفظ دین و کیان اسلامی و دوم جلوگیری از نابودی شیعه بود.

کلیدواژه ها:سیره- سیاست- امام

نظر دهید »

نقش حجاب در سلامت جامعه

ارسال شده در 2 آذر 1395 توسط خادمة الزهراء در پژوهشی

چكيده :

حجاب به معناي پوشش مخصوص زنان يكي از ضروريات دين محسوب مي شود. كه در آيات و روايات بسياري بر آن تاكيد شده است كه اگر حجاب حفظ شود موجب رستگاري زن و جامعه خواهد بود و اگرناديده گرفته شود اسباب هلاكت زن و جامعه را در پي خواهد داشت .
در اين تحقيق سعي شده است حجاب و نقش آن درسلامت جامعه مورد بررسي قرارگيرد. تحقيق حاضر در چهار بخش نگارش شده است .
بخش اول: كليات حجاب است و شامل سه فصل مي باشد. فصل اول در مورد مباني موضوع است مفهوم حجاب ، حقيقت حجاب ، اهميت و ضرورت حجاب ، معناي لغوي ومعناي اصطلاحي حجاب و درفصل دوم تعاريف حجاب ، و همچنين درفصل سوم فلسفه هاي حجاب اسلامي را بيان كرديم
بخش دوم : درمورد حجاب ، دولت ، سلامت جامعه مي باشدكه اين بحث داراي سه فصل است فصل دوم :باعنوان جامعه ،دولت اسلامي وحجاب مي باشد. وامافصل سوم :عواقب وپيامدهاي بي حجابي درجامعه مي باشد كه داراي مباحثي است .
بخش سوم: زن و سلامت جامعه مي باشد كه باز شامل سه فصل است ، در فصل اول آن حجاب به عنوان سنگر مبارزه بانوان معرفي شده است و اما فصل دوم در مورد حجاب و سلامت اجتماعي بحث مي كند. فصل سوم ، بررسي فرايند جهاني شدن بر فرهنگ حجاب زنان در كشورهاي اسلامي مي باشد
بخش چهارم : حجاب در رسانه ملي مي باشد . كه فصل اول آن حجاب و رسانه مي باشدكه در اين فصل حجاب را از نگاه رسانه مورد بررسي قرار داديم . فصل دوم : بررسي عملكرد رسانه هاي داخلي در مورد حجاب. و اما فصل سوم : جامعه و رسانه مي باشدكه ، كاركردهاي منفي رسانه را بيان كرديم كه باعث افزايش فرهنگ مصرف و تبليغات تجاري و همچنین ابزارهاي غرب براي جهاني سازي ( اسلام ستيزي ) را بيان كرديم وگفتار بعدی ابزارهای غرب برای جهانی سازی می باشد
كليد واژه : حجاب ، جامعه ، سلامت ، عفاف ، زن ، حياء .

 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 80
  • 81
  • 82
  • ...
  • 83
  • ...
  • 84
  • 85
  • 86
  • ...
  • 87
  • ...
  • 88
  • 89
  • 90
  • ...
  • 134
 خانه
 فرجام قاتلان امام حسین (علیه السلام)و یاران باوفایشان
 تماس
 ورود

خبرنامه

سايت مراجع معظم تقليد

سايت مراجع تقليد

 آيت الله سيد علي خامنه اي (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جواد تبريزي (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله محمد تقی بهجت (رحمة الله علیه‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله نوري همداني (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله  سید صادق شیرازی (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله لطف الله صافي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله ناصر مکارم شيرازي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله سيد علي سيستاني (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله وحيد خراساني (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جوادي آملي (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جعفر سبحاني (مد ظله العالي)

جهت دريافت كد لوگوي مراجع كليك كنيد

امام باقر سلام الله علیه: ما مِن شَى‏ءٍ يُعبَدُ اللَّهُ بِهِ يَومَ الجُمُعَةِ أحَبَّ إلَىَّ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ؛ هيچ عبادتى در روز نزد من دوست داشتنى‏تر از صلوات بر پيامبر و آل او نيست وسائل الشيعة: ج 7، ص 388

بر محمد و آل محمد صلوات

چه زمانها گذشت اما گل نرجس نیامد!!!!

log

مترجم وبلاگ(بازدیدکننده محترم باتوجه به زبان خود برروی پرچم مورد نظر کلیک کرده تا متن وبلاگ به زبان دلخواهتان مشاهده شود.)

مترجم سایت

مترجم سایت

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان