موضوعات: "فرهنگی" یا "بر کرانه ی غدیر" یا "محرم الحرام" یا "مطالب عربی" یا "دفاع مقدس" یا "سیره علما به همراه نکات اخلاقی" یا "مسابقه"
نهم ربیع الاول آغاز امامت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)
چه ضرورتی دارد که امام کودک باشد؟
نهم ربیع الاول امتداد غدیر و آغاز امامت امام زمان(ع) ا
ولایت امام زمان(ع) به عنوان سرپرستی و حاکمیت وی بر افراد جامعه است و این ولایت رکن و اساس دین و کلید گشایشگر و راهنمای انسان
مسلمان در همه ابعاد دین است.
خبرگزاری شبستان: نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر(ع) است، بلکه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار
می آید. درآستانه سالروز نهم ربیع الاول که یادمان آغاز امامت ولی عصر(ع) است، به رخدادهایی که پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) در
سامرا روی داد، اشاره می کنیم.
روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق، امام حسن عسکری(ع) پس از اینکه نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری که 8 روز قبل معتمد به
ایشان خورانده بود، به شهادت رسید. این حادثه در شرایطی روی داد که امام یازدهم افزون بر اینکه مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده
کرده بود، شب پیش از شهادتشان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در
سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری کردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود.
عثمان بن سعید عمری، به نمایندگی از حجت بن الحسن(ع) متصدی غسل و کفن و دفن حضرت شد و براساس گفته شیخ صدوق، خود امام
زمان(ع) با کنار زدن عمویش جعفر که قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند.
حکومت عباسی از مدت ها پیش براساس سخن رسول الله(ص) و امامان معصوم(ع) مبنی بر اینکه مهدی فرزند امام حسن عسکری(ع) است،
امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی امام یازدهم با پنهان نگه داشتن خبر ولادت فرزندش این نقشه را باطل
کرده بود. پس از شهادت امام کم کم خبر فرزندی به نام مهدی(ع) پخش شد و تلاش چند باره خلیفه عباسی برای یافتن امام مهدی(ع) به
نتیجه نرسید.
عثمان بن سعید، نائب اول امام بود و با آغاز غیبت ولی عصر(ع) توقیعات حضرت را به شیعیان می رساند. از همین زمان بود که شیعیان برای
نخستین بار طعم غیبت را چشیدند. آغاز غیبت صغرا مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی(ع) بود تا مردم آرام آرام با مفهوم تلخ و دردناک غیبت
آشنا شده، بتوانند تا آن زمان که به اشتباه خود پی میبرند و به وظایف خود در برابر امامان آگاه میشوند، همچنان دیندار بمانند. در دوران غیبت
صغرا 4 نایب خاص، امر وساطت میان امام(ع) و شیعیان را به عهده داشته و چنانکه خواهیم دید، همه آنها معروف و سرشناس بودهاند. آنان
احکام دین را از وجود اقدس امام زمان(ع) گرفته و در اختیار شیعیان میگذاشتند. سؤالات [کتبی و شفاهی] ایشان را به حضور امام زمان(ع)
برده و سپس پاسخ را به شیعیان میرسانیدند و همچنین، وجوه شرعی شیعیان را با وکالتی، که از امام داشتند، میگرفتند [و به حضرت
تحویل میدادند یا با اجازه ایشان مصرف میکردند] آنان جمعی بودند که امام حسن عسکری(ع) در زمان حیات خود عدالتشان را تأیید فرمود و
همه را به عنوان امین امام زمان(ع) معرفی کرد و بعد از خود، ناظر املاک و متصدی کارهای خویش گردانید، و آنها را با نام و نسب به مردم
معرفی نمود.
اینها، همه دارای عقل، امانت، وثاقت، دِرایت، فهم و عظمت بودند.
امامت کودک
مسأله خلافت و امامت در اسلام، تنها براساس لیاقت و شایستگی افراد بوده و سن و سال هیچ تأثیری نداشته است. پیامبر اکرم(ص) در سال
سوم هجرت بعد از دعوت خویشان خود به اسلام، علی(ع) را که نوجوانی پیش نبود به خلافت و وصایت منصوب کرد و به قوم خود دستور داد که
از او اطاعت کنند. همچنین در واقعه مباهله با نصارای نجران، آن حضرت امام حسن و امام حسین(ع) را درحالی که کودک بودند به همراه خویش
برد. شیخ مفید در اینباره مینویسد: پیامبر همراه حسنین در حالی که طفل بودند با نصارا مباهله کرد. بعد از آن، این امر هیچ گاه سابقه نداشت.
این وقایع و شواهد بسیار دیگر تاریخی، دلایلی است که امامت حضرت ولی عصر(ع) را در سن کودکی تأیید میکند.
امامت و نبوت کودک از نگاه قرآن
قرآن مجید در آیه 12 سوره مریم، درباره نبوت حضرت عیسی(ع) میفرماید: “ای یحیی تو کتاب آسمانی را به قوت فراگیر، و ما فرمان نبوت در
کودکی به او دادیم".
همچنین خداوند در همان سوره بااشاره به سخن گفتن حضرت عیسی در گاهواره، نبوت او را تأیید میکند.
فخر رازی در تفسیر خود درباره حکمی که خداوند به حضرت یحیی داد میگوید: “مراد حکم، همان نبوت است؛ زیرا خداوند عقل او را در کودکی
محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد و این بدان جهت است که خداوند، حضرت یحیی و عیسی را در کودکی به رسالت مبعوث کرد، برخلاف
حضرت موسی و محمّد که در بزرگ سالی مبعوث شدند؛ از این رو چه مانعی دارد که خداوند این دوران را بر عدهای کوتاه سازد و حضرت
مهدی(ع) را در کودکی حکمت و امامت عنایت فرماید.
چرا کودک امام باشد؟
چه ضرورتی دارد که امام، کودک باشد؟ این امر برای آن است که بدانیم، امامت، ازسوی خداست؛ چراکه اگر امامان تنها در بزرگسالی به مقام
امامت میرسیدند ممکن بود تصور شود مقامات و کمالات آنان، اکتسابی است؛ اما با امامت کودک چنین گمانی برده نمیشود، اگر طفلی، به
فضیلت امامت رسید، بدون شک مییابیم که او ازسوی خداوند متعال به چنین مقامی رسیده است.
ازسوی دیگر، این امر برای آن است که بدانیم مقام و منزلت، بر اساس لیاقت است نه بزرگی سن، چنان که در تاریخ زندگی پیامبر(ص) آوردهاند
که ایشان فرماندهی سپاه خود را به اُسامه بن زید که جوانی 19 ساله بود واگذار کردند درحالی که عدهای از صحابه به برکناری او معتقد بودند،
پیامبر به دلیل لیاقت او، به فرماندهیاش اصرار داشت.
امامت، یعنی نایب شدن از پیامبر و پذیرش ریاست بر تمام اشیا و موجودات، با شروطی پدید میآید که نمیتوان آنها را از راه رنج، ریاضت، عبادت و
تحصیل در تمام عمر به دست آورد. پس تعیین امامت فقط با خداوند عزوجل است که هرکه را خواست تربیت کند، حکمت بیاموزد و قابل ریاست
و امامت کند؛ البته در نزد خداوند، انسان کوچک و بزرگ در این مسئله یکسان است.
نهم ربیع الاول، سالروز آغاز امامت حضرت ولی عصر(ع) در حقیقت امتداد غدیر بلکه خود غدیری دیگر است. باید در این چنین روزی با امام
زمان(ع) براساس مفاد روایات و دعاها به ویژه دعای “عهد” پیمانی دوباره بست معرفت، محبت، ولایت و اطاعت برخی از اصول این پیمان نسبت
به حضرت صاحب الزمان(ع) است.
ولایت امام زمان(ع) به عنوان سرپرستی و حاکمیت وی بر افراد جامعه است و این ولایت رکن و اساس دین و کلید گشایشگر و راهنمای انسان
مسلمان در همه ابعاد دین است.
معرفت، محبت و ولایت امام(ع)، زمینهساز عهد و پیمان با ایشان است، چراکه عشق و ولایت بدون مسئولیت پذیری هوسی بیش نیست. عهد،
التزام و نوعی تعهد پذیری در مقابل شخص یا کاری میباشد و باید خود را به وظایفی که نسبت به امام زمان(ع) داریم ملتزم سازیم و با ایشان
برای انجام آرمانهایش عهد ببندیم و کسانی میتوانند در عصر ظهور به این عهدها عمل کنند که در عصر غیبت به پیمان خود با امام عصر(ع)
عمل کرده باشند. عهد و اطاعت، تجلی و نمود عشق و محبت است و زمینهسازی برای ظهور ایشان، بسط عدالت و فرهنگ عدل پذیری در
جامعه و نهادینه کردن آن است.
منبع: شیعه نیوز
تعدد زوجات از منظر اسلام (مقاله زینب بوحمیدی)
چکیده :
تعدد زوجات از موضوعات بسیار مهمی است که ذهن اندیشمندان و متفکران جوامع را به خود مشغول کرده است . بعضی آن را
زایده اسلام و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) را مبدع و مروج آن معرفی می کنند .
در صورتی که با تحقیق و تفحص در جوامع و ادیان قبل از اسلام رد پای چند همسری به صورت واضح و مشخص دیده می شود
اینجاست که اسلام تعدد زوجات را نه بطور کلی تایید و نه به طور کل آن را نسخ کرد بلکه اسلام تعدد زوجات را تعدیل فرمود .
حال علت جواز تعدد زوجات را می توان به 5 علت تقسیم بندی کرد :
1-فزونی زنان آماده به ازدواج از مردان آماده به ازدواج
2-گرایش طبیعی مرد به چند همسری (تفائت های زیستی و روانشناسی)
3-حائض شدن زن
4- محدود بودن فرزند زایی زنان
5- علل قومی و عشیره ای
که از بین این 5 علت ، علت اولی موجه ترین و بهترین علتها است .
بعد از بیان علل تعد زوجات می خواهیم بدانیم فلسفه و حکمت تشریع آن چیست ؟
از جمله حکمت های تعدد زوجات حفظ کیان خانواده و حراست از تک همسری در مقابل معشوقه های خیابانی است
و با توجه به اینکه اسلام دین حفظ ارزشها و کاملترین دین است و هنگام صدور حکم تمام جوانب امور را در نظر می گیرد در مورد
تجدید فراش نیز شرلیط ویژه ای قرار داده است که به اختصار آنها را ذکر می کنیم :
1-محدود بودن زنان در ازدواج مجدد
2-عدالت محوری
3-توان تامین مالی
4- تامین عاطفی و جنسی
و عدالت محوری جزء اساسی ترین این شرایط می باشد که حتی در نگاه ، کلام ،لبخند ،رفتار و غیره …. باید ساری و جاری
باشد .
کلید واژه : تعدد ، زوجات ، تجدید فراش ، عدالت
چرا امام حسين(ع) پس از كشته شدن تمام يارانشان به ميدان رفتند؟
رفتن امام حسين(ع) قبل از ياران به جنگ بدان معنا نيست كه امام از جنگ مي ترسيد يا تا آخرين لحظه سعي در حفظ جان خود داشت؛ زيرا در قاموس و فرهنگ ائمه(ع) وحشت از مرگ معنا نداشته، و آنان مرگ در راه خدا را عزت دانسته و بدان افتخار مي كردند.[1]
امام قبل از اين كه از مكه خارج شده و به سوي كربلا حركت كند، خطبه اي خواند و فرمود: “من به ديدار نياكانم اشتياق دارم، مانند اشتياق يعقوب به ديدار يوسف… آگاه باشيد هر يك از شما كه حاضر است در راه ما از خون خود بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاي پروردگار نثار كند، آماده حركت با ما باشد".[2]
امام حسين(ع) در شب عاشورا خطبه خوانده و به همه ياران خود فرمود كه در رفتن يا ماندن آزاد هستند و دشمن تنها با او كار دارد.[3]
امام رهبر نهضت و فرماندهي جنگ را برعهده داشت، بر اين اساس بايد به جنگ سمت و سو ميداد. همان گونه كه در جنگ ها فرماندهان آخرين افرادي هستند كه در جنگ شركت مي كنند، بنابراين امام در راستاي مسئوليت و وظايفي كه برعهده داشت، بعد از شهادت يارانش به ميدان رفت.
زنده بودن امام نقش بنيادي در تقويت روحيه ياران داشت و ياران حضرت با عشق به امام مي جنگيدند. هم چنين امام وظيفه داشت بعد از شهادت ياران، بالاي سر آنها رفته و ديگران را دلداري دهند.
از سوي ديگر ياران اجازه نميدادند كه امام، اول از همه به جنگ بروند زيرا جان نثاران او بودند. در شب عاشورا هنگامي كه امام فرمود: مي توانيد برويد، هر كدام به گونه اي رفتار كردند كه حضرت را تحت تأثير قرار دادند و امام از آنها به عنوان بهترين ياران ياد كرد.[4]
طبيعي است چنين ياراني هيچ گاه اجازه نمي دادند كه امام قبل از آنها به جنگ برود. وقتي كه مسلم بن عوسجه به زمين افتاد، به حبيب بن مظاهر وصيت كرد تا زنده است، دست از ياري امام بر ندارد.[5]
ياران امام نه تنها خود را در رفتن به جهاد و شهادت پيش از امام ملزم مي دانستند، بلكه تا وقتي زنده بودند، اجازه ندادند از قبيله بني هاشم و از اهل بيت يك نفر به ميدان برود. اينان نثار جان خود را بر خاندان بني هاشم مقدّم داشتند. از طرف ديگر امام تا لحظه آخر سعي در هدايت دشمنان فريب خورده داشت و تا جايي كه امكان داشت، اين وظيفه و هدف را به انجام مي رساند.
شايد حضور اهل بيت (ع) در نرفتن امام قبل از ياران خود به جنگ تأثير گذار بوده است، زيرا امام علاوه بر آن كه رهبري نهضت را برعهده داشت، سرپرستي اهل بيت(ع) بود. امام پناهگاه آنان محسوب ميشد و ايجاد امنيت براي اهل بيت و سرپرستي آنان در چند ساعت و زمان محدود مي توانست عاملي باشد در این كه حضرت بعد از ياران خويش به جنگ برود.
به نظر مي رسد رفتن امام قبل و بعد از ياران به جنگ، در روند كلي جنگ تأثيرگذار نبوده، به اين معنا كه جنگ واقع مي شد و ياران امام و حضرت به شهادت مي رسيدند، زيرا دشمن مصمم بود جنگ به نفع آنان تمام شود. اين هدف با شهادت امام حاصل ميشد، حال فرقي نمي كرد كه شهادت امام قبل از شهادت ياران باشد يا بعد. ياران امام كساني نبودند كه بخواهند بعد از شهادت امام زنده بمانند و عليه دشمن نجنگند، اما در برخي از حوادث جانبي نهضت امام ممكن بود دگرگوني ايجاد كند، آن گونه كه حركت هاي قهرمانانه و ايثارگري هاي بي مانندي كه ياران امام با حضور ايشان بروز دادند، در صورتي كه امام در آغاز به شهادت مي رسيد، احتمال دگرگوني آنها دور از انتظار نبود. نيز آن گونه كه دشمني هاي وصف ناپذير با حضور امام توسط يزيديان بروز نمود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1.مقتل الحسين مقرم، ص 193؛ بحارالانوار، ج44، ص 366.
2.لهوف، ص 53؛ مقتل خوارزمي، ج2، ص 5؛ مثيرالاخوان، ص 21.
3.حياةالامام الحسين،ج3، ص 175.
4.بحارالانوار، ج44، ص 315 و 316.
5.همان، ج45، ص 20.