حوادث پس از عاشورا
1- پس از واقعه عاشورا امام سجاد از يزيد چه چيزي طلب كردند؟
حضرت امام سجاد عليه السلام فرمود:سر پدرم را بده تا زيارت کنم,چيز هايي را که از ما
به غارت برده اند پس بده و اگر قصد کشتن مرا داري اهلبيت پيامبر را با شخص اميني به
مدينه بفرست .(منتهي الامال ج 1 ص 814)
2- در خصوص حوادث بعد از كربلا و مصائب و آزارهايي كه به خاندان امام حسين (ع)
گذشته است توضيحاتي بفرماييد؟
روز عاشورا پس از پايان جنگ، به دستور عمر بن سعد، سر امام حسين(ع) با خولي بن
يزيد به سوي عبيدالله بن زياد در کوفه فرستاده شد و سرهاي شهداي ديگر را با افراد
ديگري به کوفه فرستادند. عمر بن سعد و نيروهاي باقيمانده اش بعد از ظهر عاشورا و
قبل از ظهر روز يازدهم ماه محرم را در کربلا ماندند.
عمر بن سعد دستور داد بدن هاي کشته هاي خودشان را جمع کردند، بر آنان نماز
خواندند و سپس دفن کردند ولي جسدهاي شهداي کربلا سه روز در بيابان ماندند و آنها
را دفن نکردند. روز يازدهم ماه محرم از کربلا رفتن و خاندان پيامبر را به عنوان اسير با خود
بردند.
هنگامي که عمر بن سعد دستور حرکت داد، بانوان خاندان پيامبر به عمر بن سعد گفتند:
تو را قسم مي دهيم به خدا که ما را از قتلگاه حسين ببريد. عمر بن سعد درخواست آنان
را پذيرفت و همه را به قتلگاه آوردند. وقتي بانوان کشته ها را ديدند فرياد برآوردند و به
شدت گريستند. پس از آن که عمر بن سعد از کربلا رفت، گروهي از بني اسد که در آن
نزديکي ها زندگي مي کردند آمدندو بدن ها را دفن کردند (المجالس السنيه، ص 118).
خاندان پيامبر را به کوفه بردند. وقتي که به عبيدالله بن زياد والي کوفه خبر رسيد که
اسيران کربلا را مي آورند دستور داد که سرها را بر سر نيزه ها بزنند و پيشاپيش اهل بيت
امام حسين(ع) حرکت بدهند تا قدرت و سلطنت يزيد بر همگان معلوم شود. مردم کوفه
وقتي فهمدند اسيران کربلا وارد کوفه مي شوند همه از کوفه بيرون رفتند تا اسيران را
ببينند (منتهي الامال، ج 1، ص 751، چاپ هجرت).
زينب کبري خواهر امام حسين(ع) وقتي که وارد کوفه شد و مردم کوفه گريه و ناله مي
کردند، اشاره کردند که همه ساکت شوند. همه ساکت شدند و نفس ها از حرکت افتاد.
آن حضرت پس از ستايش خدا، يک سخنراني بسيار روشنگرانه و افشاگرانه کردند.
سخنراني آن حضرت مردم را به ياد سخنراني حضرت علي(ع) انداخت. او با اين که به
ظاهر اسير است ولي نيروهاي يزيدي اسير او بودند. بخشي از سخنراني آن حضرت
چنين است: اي مردم کوفه اي فريبکاران اي پيمان شکنان آيا گريه مي کنيد از خدا مي
خواهم که اشک چشمانتان خشک نگردد و ناله هايتان پايان نپذيرد. بدانيد که در جان
شما جز تکبر، آلودگي به ننگ، تملق کنيز گونه و بدگويي دشمنانه چيز ديگري نيست.
شما مانند چراگاه روييده بر مزبله و يا مانند نقره لحد هستيد… شما چگونه دامن خود را از
ننگ کشتن فرزند خاتم پيامبران، سرور جوانان بهشت و پناه نيکوکاران خواهيد شست…
آيا مي دانيد چه بانويي از خاندان حسين را در معرض ديد همه قرار داده ايد؟ آيا مي دانيد
چه خوني از او ريختيد؟ … (بحارالانوار، ج 45، ص 109).
سخنراني حضرت زينب، براي خلافت يزيدي بسيار خطرناک بود و براي همين نتوانستند
اسيران را زياد در کوفه نگهدارند و به شام بردند. در کوفه نه فقط زينب کبرا بلکه فاطمه
صغرا و ام کلثوم دخترعلي(ع) هم سخنراني کردند و پيام نهضت حسين بن علي را به
گوش مردم آن منطقه رساندند.
روز اول صفر، سر امام حسين و اسيران را وارد شام کردند و مردم شام براي تماشا آمده
بودند. سرهاي شهدا را پيشاپيش خاندان پيامبر حرکت مي دادند (منتهي الامال، ج 1، ص 781).
مدتي اسيران در شام ماندند. در اين مدت اسيران را نزد يزيد بردند. زينب کبري در نزد يزيد
سخنراني شجاعانه اي ايراد کرد که در بخشي از آن چنين گفت:
اي يزيد آيا گمان مي کني با اسير کردن ما بر منزلت خود افزودي و از منزلت ما کاستي؟
نه چنين نيست، اي يزيد کمي به خود بيا و زياد تند نرو. آيا فراموش کرده اي اين سخن
خدا را که مي گويد: [کافران گمان نکنند که مهلت دادن ما براي آنها خوب است بلکه ما به
آنها مهلت مي دهيم که بيشتر آلوده شوند و آنان عذاب دردناکي دارند]. اي يزيد اي فرزند
کسي که جدم رسول خدا او را آزاد ساخت، آيا اين از عدالت است که بانوان تو در خانه ها
باشند و بانوان خاندان پيامبر در بازارها گردانده شوند؟
اي يزيد هر چه در توان داري به کار بگير و هر تلاشي را بکن ولکن بدان که تو نمي تواني
ياد ما را محو کني و نمي تواني وحي ما را بميراني… (المجالس السنيه، ص 137). در
اين سخنراني، حضرت زينب، يزيد را بسيار کوبيد و يزيد نتوانست کاري بکند. همه
سخنراني را مي توانيد در صفحه 795 منتهي الامال، ج 1، چاپ هجرت ببينيد و اين
سخنراني مفصل است. در شام حضرت امام سجاد(ع) در مسجد سخنراني خطرناکي
ايراد کرد و يزيد هم در مسجد بود و يزيد به اصرار اهل سمجد اجازه سخنراني دادند. امام
سجاد(ع) در اين سخنراني خود رامعرفي کرد و مردم شام اولين بار با اين حرف ها آشنا
مي شدند چون شام نسبت به اهل بيت پيامبر آشنايي نداشتند و علت اين امر اين بود که
شام به دست يزيد بن ابي سفيان فتح شده بود و پس از مرگ يزيد معاويه برادرش حاکم
شام شد و پس از معاويه پسرش يزيد بن معاويه حاکم شد و اينها هر سه مخالف خاندان
علي(ع) بودند و براي همين در شام، اهل بيت پيامبر معرفي نشده بودند.
حضرت امام سجاد در بخشي از سخنانش فرمود: [… حضرت محمد(ص) از ماست،
حضرت علي(ع) از ماست، جعفر طيار از ماست، حمزه از ماست و حسن و حسين از
ماست. اي مردم من فرزند مکه و منا هستم، فرزند زمزم و صفا هستم. منم فرزند فاطمه
زهرا، فرزند خديجه کبرا و فرزند لب تشنه صحراي کربلا…].
سخنراني آن حضرت تحولي شگرف ايجاد کرد و يزيد نتوانست تحمل کند و دستور داد با
گفتن اذان نماز، سخنراني او قطع شود و امام سجاد(ع) از جمله هاي اذان هم براي
معرفي خود استفاده کرد (منتهي الامال، ج 1، ص 801).
در سايه اينگونه حرکات تحول آفرين بود که يزيد ناچار شد با امام سجاد(ع) کنار بيايد و
همواره در جهت تسلي خاطر او تلاش مي کرد (همان، ص 803).
يکي از حوادثي که در شام اتفاق افتاد اين بود که دختر بچه چهار ساله امام حسين(ع)
در آنجا از دنيا رفت و مايه غم و اندوه فراوان اهل بيت پيامبر شد (منتهي الامال، ج 1، ص 807).
نام اين دختر بچه چهار ساله حضرت رقيه است و مزار و زيارتگاه عاشقان حسيني است.
مردم شام در سايه روشنگري هاي حضرت زينب و امام سجاد، حقانيت امام حسين و
مظلوميت او را دريافتند و يزيد اين مطلب را فهميد و براي همين ديگر نتوانست اسيران
کربلا را بيش از آن در شام نگهدارد و آنان را روانه مدينه کرد V} (همان، ص 814).
در بازگشت از شام و حرکت به سوي مدينه، به کربلا آمدند و با امام حسين و شهداي
کربلا تجديد ديدار و عزاداري کردند V} (همان، ص 816).{V
البته در مسأله اربعين مطالبي هست که بايد مفصلا در کتاب هاي مربوطه مطالعه شود
(ر.ک: منتهي الامال ج 1، ص 817 - اربعين، قاضي).
اهل بيت(ع) را به مدينه آوردند و آمدن به مدينه هم همراه با حوادث تکان دهنده و
دردناکي بود V} (منتهي الامال، ج 1، ص 823).{V
در همه اين مدت که اهل بيت امام حسين و شهداي کربلا که در اسارت بودند، تلاش
کردند تا مردم بدانند که حکومت يزيد چه کاري کرده است و در اين تلاش ها هم موفق
شدند و براي همين مردم مدينه قيام کردند و حادثه خطرناک کشتار مردم مدينه پيش آمد
و قيام توابين هم نتيجه همين تلاش ها بود.
در جواب سؤال بيش از اين نمي توان نوشت. شما مي توانيد براي آگاهي بيشتر به اين
مآخذ مراجعه نماييد:
منتهي الامال، ج 1، چاپ هجرت
قصه کربلا، نظري منفرد
بحارالانوار، ج 45
اربعين، مرحوم قاضي
و…
مصائبي که اهل بيت در اين دوران کشيدند قابل وصف نيست ولي آنچه مهم است اين
است که آنان براي خدا آن همه مصيبت را تحمل کردند تا بتوانند نهضت امام حسين را زنده
نگهدارند و در اثر آن تحمل ها و فداکاري هاست که تا به امروز نهضت کربلا زنده و اثرگذار
است و معاويه که بيست سال حکومت کرد، پسرش يزيد بيش از چهار سال نتوانست
حکومت کند و اين يکي از اثرهاي فداکاري هاي اسيران اهل بيت پيامبر اسلام بود