حوادث پس از عاشورا

ارسال شده در 30 آذر 1391 توسط خادمة الزهراء در فرهنگی, محرم الحرام

یا زینب


1- پس از واقعه عاشورا امام سجاد از يزيد چه چيزي طلب كردند؟

حضرت امام سجاد عليه السلام فرمود:سر پدرم را بده تا زيارت کنم,چيز هايي را که از ما

به غارت برده اند پس بده و اگر قصد کشتن مرا داري اهلبيت پيامبر را با شخص اميني به

مدينه بفرست .(منتهي الامال ج 1 ص 814)


2- در خصوص حوادث بعد از كربلا و مصائب و آزارهايي كه به خاندان امام حسين (ع)

گذشته است توضيحاتي بفرماييد؟

روز عاشورا پس از پايان جنگ، به دستور عمر بن سعد، سر امام حسين(ع) با خولي بن

يزيد به سوي عبيدالله بن زياد در کوفه فرستاده شد و سرهاي شهداي ديگر را با افراد

ديگري به کوفه فرستادند. عمر بن سعد و نيروهاي باقيمانده اش بعد از ظهر عاشورا و

قبل از ظهر روز يازدهم ماه محرم را در کربلا ماندند.

عمر بن سعد دستور داد بدن هاي کشته هاي خودشان را جمع کردند، بر آنان نماز

خواندند و سپس دفن کردند ولي جسدهاي شهداي کربلا سه روز در بيابان ماندند و آنها

را دفن نکردند. روز يازدهم ماه محرم از کربلا رفتن و خاندان پيامبر را به عنوان اسير با خود

بردند.

هنگامي که عمر بن سعد دستور حرکت داد، بانوان خاندان پيامبر به عمر بن سعد گفتند:

تو را قسم مي دهيم به خدا که ما را از قتلگاه حسين ببريد. عمر بن سعد درخواست آنان

را پذيرفت و همه را به قتلگاه آوردند. وقتي بانوان کشته ها را ديدند فرياد برآوردند و به

شدت گريستند. پس از آن که عمر بن سعد از کربلا رفت، گروهي از بني اسد که در آن

نزديکي ها زندگي مي کردند آمدندو بدن ها را دفن کردند (المجالس السنيه، ص 118).

خاندان پيامبر را به کوفه بردند. وقتي که به عبيدالله بن زياد والي کوفه خبر رسيد که

اسيران کربلا را مي آورند دستور داد که سرها را بر سر نيزه ها بزنند و پيشاپيش اهل بيت

امام حسين(ع) حرکت بدهند تا قدرت و سلطنت يزيد بر همگان معلوم شود. مردم کوفه

وقتي فهمدند اسيران کربلا وارد کوفه مي شوند همه از کوفه بيرون رفتند تا اسيران را

ببينند (منتهي الامال، ج 1، ص 751، چاپ هجرت).

زينب کبري خواهر امام حسين(ع) وقتي که وارد کوفه شد و مردم کوفه گريه و ناله مي

کردند، اشاره کردند که همه ساکت شوند. همه ساکت شدند و نفس ها از حرکت افتاد.

آن حضرت پس از ستايش خدا، يک سخنراني بسيار روشنگرانه و افشاگرانه کردند.

سخنراني آن حضرت مردم را به ياد سخنراني حضرت علي(ع) انداخت. او با اين که به

ظاهر اسير است ولي نيروهاي يزيدي اسير او بودند. بخشي از سخنراني آن حضرت

چنين است: اي مردم کوفه اي فريبکاران اي پيمان شکنان آيا گريه مي کنيد از خدا مي

خواهم که اشک چشمانتان خشک نگردد و ناله هايتان پايان نپذيرد. بدانيد که در جان

شما جز تکبر، آلودگي به ننگ، تملق کنيز گونه و بدگويي دشمنانه چيز ديگري نيست.

شما مانند چراگاه روييده بر مزبله و يا مانند نقره لحد هستيد… شما چگونه دامن خود را از

ننگ کشتن فرزند خاتم پيامبران، سرور جوانان بهشت و پناه نيکوکاران خواهيد شست…

آيا مي دانيد چه بانويي از خاندان حسين را در معرض ديد همه قرار داده ايد؟ آيا مي دانيد

چه خوني از او ريختيد؟ … (بحارالانوار، ج 45، ص 109).

سخنراني حضرت زينب، براي خلافت يزيدي بسيار خطرناک بود و براي همين نتوانستند

اسيران را زياد در کوفه نگهدارند و به شام بردند. در کوفه نه فقط زينب کبرا بلکه فاطمه

صغرا و ام کلثوم دخترعلي(ع) هم سخنراني کردند و پيام نهضت حسين بن علي را به

گوش مردم آن منطقه رساندند.

روز اول صفر، سر امام حسين و اسيران را وارد شام کردند و مردم شام براي تماشا آمده

بودند. سرهاي شهدا را پيشاپيش خاندان پيامبر حرکت مي دادند (منتهي الامال، ج 1، ص 781).

مدتي اسيران در شام ماندند. در اين مدت اسيران را نزد يزيد بردند. زينب کبري در نزد يزيد

سخنراني شجاعانه اي ايراد کرد که در بخشي از آن چنين گفت:

اي يزيد آيا گمان مي کني با اسير کردن ما بر منزلت خود افزودي و از منزلت ما کاستي؟

نه چنين نيست، اي يزيد کمي به خود بيا و زياد تند نرو. آيا فراموش کرده اي اين سخن

خدا را که مي گويد: [کافران گمان نکنند که مهلت دادن ما براي آنها خوب است بلکه ما به

آنها مهلت مي دهيم که بيشتر آلوده شوند و آنان عذاب دردناکي دارند]. اي يزيد اي فرزند

کسي که جدم رسول خدا او را آزاد ساخت، آيا اين از عدالت است که بانوان تو در خانه ها

باشند و بانوان خاندان پيامبر در بازارها گردانده شوند؟

اي يزيد هر چه در توان داري به کار بگير و هر تلاشي را بکن ولکن بدان که تو نمي تواني

ياد ما را محو کني و نمي تواني وحي ما را بميراني… (المجالس السنيه، ص 137). در

اين سخنراني، حضرت زينب، يزيد را بسيار کوبيد و يزيد نتوانست کاري بکند. همه

سخنراني را مي توانيد در صفحه 795 منتهي الامال، ج 1، چاپ هجرت ببينيد و اين

سخنراني مفصل است. در شام حضرت امام سجاد(ع) در مسجد سخنراني خطرناکي

ايراد کرد و يزيد هم در مسجد بود و يزيد به اصرار اهل سمجد اجازه سخنراني دادند. امام

سجاد(ع) در اين سخنراني خود رامعرفي کرد و مردم شام اولين بار با اين حرف ها آشنا

مي شدند چون شام نسبت به اهل بيت پيامبر آشنايي نداشتند و علت اين امر اين بود که

شام به دست يزيد بن ابي سفيان فتح شده بود و پس از مرگ يزيد معاويه برادرش حاکم

شام شد و پس از معاويه پسرش يزيد بن معاويه حاکم شد و اينها هر سه مخالف خاندان

علي(ع) بودند و براي همين در شام، اهل بيت پيامبر معرفي نشده بودند.

حضرت امام سجاد در بخشي از سخنانش فرمود: [… حضرت محمد(ص) از ماست،

حضرت علي(ع) از ماست، جعفر طيار از ماست، حمزه از ماست و حسن و حسين از

ماست. اي مردم من فرزند مکه و منا هستم، فرزند زمزم و صفا هستم. منم فرزند فاطمه

زهرا، فرزند خديجه کبرا و فرزند لب تشنه صحراي کربلا…].

سخنراني آن حضرت تحولي شگرف ايجاد کرد و يزيد نتوانست تحمل کند و دستور داد با

گفتن اذان نماز، سخنراني او قطع شود و امام سجاد(ع) از جمله هاي اذان هم براي

معرفي خود استفاده کرد (منتهي الامال، ج 1، ص 801).

در سايه اينگونه حرکات تحول آفرين بود که يزيد ناچار شد با امام سجاد(ع) کنار بيايد و

همواره در جهت تسلي خاطر او تلاش مي کرد (همان، ص 803).

يکي از حوادثي که در شام اتفاق افتاد اين بود که دختر بچه چهار ساله امام حسين(ع)

در آنجا از دنيا رفت و مايه غم و اندوه فراوان اهل بيت پيامبر شد (منتهي الامال، ج 1، ص 807).

نام اين دختر بچه چهار ساله حضرت رقيه است و مزار و زيارتگاه عاشقان حسيني است.

مردم شام در سايه روشنگري هاي حضرت زينب و امام سجاد، حقانيت امام حسين و

مظلوميت او را دريافتند و يزيد اين مطلب را فهميد و براي همين ديگر نتوانست اسيران

کربلا را بيش از آن در شام نگهدارد و آنان را روانه مدينه کرد V} (همان، ص 814).

در بازگشت از شام و حرکت به سوي مدينه، به کربلا آمدند و با امام حسين و شهداي

کربلا تجديد ديدار و عزاداري کردند V} (همان، ص 816).{V

البته در مسأله اربعين مطالبي هست که بايد مفصلا در کتاب هاي مربوطه مطالعه شود

(ر.ک: منتهي الامال ج 1، ص 817 - اربعين، قاضي).

اهل بيت(ع) را به مدينه آوردند و آمدن به مدينه هم همراه با حوادث تکان دهنده و

دردناکي بود V} (منتهي الامال، ج 1، ص 823).{V

در همه اين مدت که اهل بيت امام حسين و شهداي کربلا که در اسارت بودند، تلاش

کردند تا مردم بدانند که حکومت يزيد چه کاري کرده است و در اين تلاش ها هم موفق

شدند و براي همين مردم مدينه قيام کردند و حادثه خطرناک کشتار مردم مدينه پيش آمد

و قيام توابين هم نتيجه همين تلاش ها بود.

در جواب سؤال بيش از اين نمي توان نوشت. شما مي توانيد براي آگاهي بيشتر به اين

مآخذ مراجعه نماييد:

منتهي الامال، ج 1، چاپ هجرت

قصه کربلا، نظري منفرد

بحارالانوار، ج 45

اربعين، مرحوم قاضي

و…

مصائبي که اهل بيت در اين دوران کشيدند قابل وصف نيست ولي آنچه مهم است اين

است که آنان براي خدا آن همه مصيبت را تحمل کردند تا بتوانند نهضت امام حسين را زنده

نگهدارند و در اثر آن تحمل ها و فداکاري هاست که تا به امروز نهضت کربلا زنده و اثرگذار

است و معاويه که بيست سال حکومت کرد، پسرش يزيد بيش از چهار سال نتوانست

حکومت کند و اين يکي از اثرهاي فداکاري هاي اسيران اهل بيت پيامبر اسلام بود

حوادث پس از عاشورا 2 نظر »

تا خدا هست جایی برای نا امیدی نیست

ارسال شده در 29 آذر 1391 توسط خادمة الزهراء در فرهنگی, مشاوره

حبیبی یا رب

مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن

یه سار شروع به خواندن کرد ! اما مرد نشنید

مرد فریاد برآورد خدایا با من حرف بزن…….

آذرخش در آسمان غرید ، اما مرد اعتنایی نکرد

مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت : تو کجایی ؟؟؟؟

بگذار تو را ببینم ……

ستاره ای درخشید، اما مرد ندید

مرد فریاد کشید ” خدایا یک معجزه به من نشان بده ” …..

کودکی متولد شد و اما مرد باز توجهی نکرد

مرد در نهایت یاس فریاد زد: خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم …..

از تو خواهش می کنم ……

پروانه ای روی دست مرد نشست و او پروانه را پراند و به راهش ادامه داد …..

ما خدا را گم می کنیم ……

در حالی که او در کنار نفس های ما جریان دارد ……

خدا اغلب در شادی های ما سهیم نیست ……

تا به حال چند بار خوشی هایت را آرام و بی بهانه به او گفته ای ؟؟

تا به حال به او گفته ای که چقدر خوشبختی ؟؟؟؟؟؟

که چقدر همه چیز خوب است ؟؟؟؟

که چه خوب که او هست ؟؟؟

خدا همراه همیشگیه سختی ها و خستگی های ماست

زمانی که خسته و درمانده به طرفش می رویم

خیال می کنیم تنها زمانی که به خواسته خود برسیم او ما را دیده و حس کرده اما

…………

گاهی بی پاسخ گذاشتن برخی خواسته های ما نشانگر لطف بی اندازه او به ماست

خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد

به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکنم

به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد …

تا خدا هست، جایی برای نا امیدی نیست

خدایا حتی یک آن ما را به حال خود وامگذار

 

تا خدا هست جایی برای نامیدی نیست 5 نظر »

مناجات نامه

ارسال شده در 29 آذر 1391 توسط خادمة الزهراء در اذکار نورانی

یا الله

 


از پنجره روزگار به درخت عمر که مینگرم / خوش تر از یاد خداوند ثمری نیست . . .
.
.
.
خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز


با هزاران قدرت عقل توجیهشان می‌کنم ببخش . . .
.
.
.
خدایا برمن مهر کردن را عطا کن / مهر و محبت خود رحمتت را عطا کن


خدایا مرگ را خود خواهم آموخت / بر من زیستن در خانه ات را عطا کن . . .
.
.
.
صحبتی شد که خدا باب نجاتی بفرست


تلخی ذائقه را شاخه نباتی بفرست…


می‏رسد با علم سبز، امامت بر دوش


از چه خاموش نشستی صلواتی بفرست . . .


.
.
.

خدایادستم به آسمانت نمی رسد

 


اما تو که دستت به زمین می رسد“بلندم کن “
.
.
.
ما که از ترس خدا او را عبادت می کنیم / بر تعصب های خود یک عمر عادت می کنیم


هر نمازی با خودش تجدید بیعت کرده و / ساعتی دیگر به او راحت خیانت می کنیم


ما که مغروریم ازاینکه مسلمان زاده ایم / با طلبکاری ، تقاضای شفاعت می کنیم
.
.
.
خدایا به من تلاش در شکست، صبر درنومیدی، رفتن بی همراه


فداکاری در سکوت،خدمت بی نان، مناعت بی غرور، عشق بی هوس و


دوست داشتن بی آنکه دوست بداند روزی کن
.
.
.
چه زیبا خالقی دارم


چه بخشنده خدای عاشقی دارم


که میخواند مرا، با آنکه میداند گنه کارم . . .
.
.
.
خدا مطلق است ، بی جهت است. این تویی که در برابر او جهت می گیری


(شریعتی)
.
.
.
گفتم خدایا همنشینم باش گفت: من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند!


گفتم چه آسان به دست می آیی؟!


گفت: پس آسان از دستم نده!
.
.
.
خدا را شکر از آنچه به ما دادی و آنچه به ما ندادی مصلحت دانستی


سپاس آفریدگار که بزرگترین وداناترین ومهربانترین هستی


بنده شکرگزار خودت را در غربت هم تنها نمی گذاری . . .
.
.
.
همه‌کس کشیده محمل به جنابِ کبریایت


من و خجلتِ سجودی که نکرده‌ام برایت


نه به سنگش آزمودم، نه به خاکِ ره بسودم


به کجا برم سری را که نکرده‌ام فدایت؟
.
.
.
پروردگارا


به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم


و دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم


بینش ده تا تفاوت ایندو را دریابم


مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتارکنند . . .
.
.
.
خدایا


خدایاچگونه تورابخوانم درحالی که من، من هستم


(بااین همه گناه ومعصیت)


و چگونه از رحمت تو نا امید شوم درحالی که تو ، تو هستی


(باآن همه لطف ورحمت)
.
.
.
خدایا !


سنگین آمده ام و با کوله باری از گناه ، سبک بازم گردان !


خدایا !


سبک آمده ام و با دستهایی تهی ، سنگین بازم گردان!
.
.
.
گرفته غم گریبانم خدایا / من از این غم گریزانم خدایا


یکی در دل برای من نمانده / چرا امشب پریشانم خدایا


برای که بنالم من ز سینه / دل پر خون که خواهانم خدایا


قلم با دل در این دفتر نویسم / شدند تنها رفیقانم خدایا . . .
.
.
.
خدایا


به هر که میوه سنگین عشق می‌دهی


شاخه وجودش را میشکنی


تو خود مرهم شاخه شکسته ما باش . . .
.
.
.
خدایا نماز عشق بر پا کردم ، استجابت کردنش از تو


شب و روزم به درگاهت دعا کردم، قبول طاعتش از تو


خدایا دیوانه گشتم چو مجنونت ، لیلی گشتنش از تو


ببارد قطرهای اشک از چشمان دلم ، دریا کردنش از تو . . .
.
.
.
خدایا یک دل پررازجویم


خدایا صبح یک آغازجویم


خدایا خسته ام از بال بی پر


خدایابال یک پرواز جویم . . .
.
.
.
خدایا رها کن زدنیا مرا / که دنیا بود خار و ماخولیا


الها تو جامی بده تشنه ام / زاحوال دنیا سرگشته ام


خدایا کریمی و رحمان توئی / الهی انیسی و احسان توئی

دلنوشته 1 نظر »

راه حقیقت (اهمیت و ضرورت پژوهش )

ارسال شده در 27 آذر 1391 توسط خادمة الزهراء در پژوهشی



انسان را موجودي جستجوگر دانسته‌اند، آدمي وقتي حقيقتي را به دست مي‌آورد،

آرامش مي‌يابد. از اين روست كه پژوهش و پژوهشگري در طول تاريخ بشر استمرار يافته

است. انسانها بدون آن كه از پژوهش خود سودي حاصل كنند آن را محقق مي‌ساختند.

وقتي آدمي در برابر سوالي قرار مي‌گيرد كه حتي دانستن آن به لحاظ مادي با ندانستن

آن مساوي است، چنين جوابي مي‌تواند او را آرام كند كه انسان همواره جوياي شنيدن و

يافتن است.

پژوهش به معنايي كه گفته شد به هيچ وجه حيطه خاصي را نمي‌شناسد، بلكه تمام

سئوالات بشر را شامل مي‌شود. از اين روست كه آدميان در هر حادثه‌اي پژوهش را

سرلوحه كار خود قرار داده‌اند. اين پژوهش از زمان خلقت آدم تا به امروز وجود داشته

است، اما در برهه‌هاي خاصي از زمان اين پژوهش معاني و مبادي مختلفي يافته است؛

دست كم پژوهش در حوزه معارف بشري به دو صورت بكار رفته است: پژوهش به معناي

مصطلح امروزي كه ريشه‌هاي آن به اوايل قرن 16 برمي‌گردد و به دنبال اين تغييرات در

فسلفه و علم نيز تغييراتي بوجود آمد و امور زير مورد توجه قرار گرفت.


1- گسترش تجربه گرايي: يعني جهان به همان گونه‌اي است كه آن را مي‌بينيم، در

رويكردی واقع‌گرا يا تجربه‌گرا (1) دريافت چيزي جز به دست آوردن داده‌هاي جهان به

گونه‌اي كه در واقعيت وجود دارند نيست. نيكولاس مالبرانش (1638-1715) شاگرد

دكارت مي‌گويد: «اين زمين واقعي است: من خوب اين را حس مي‌كنم، وقتي پايم را بر

زمين مي‌كوبم، زمين مقاومت مي‌كند. اين يك چيز سخت و استوار است، همين.» از اين

نگاه كه با عقل سليم انطباق دارد حسهاي ما به مثابه ظرفي عمل مي‌كنند كه اطلاعات

دريافتي از جهان بيروني را درخود جاي مي‌دهند، همچون نوري كه بر فيلمي حساس

ثبت مي‌شود. (2)


2- گسترش ذهن گرايي: جهان به گونه‌اي است كه هر كس آن را باز مي‌سازد،

فيلسوفان ديگري كه استدلالهايي قدرتمندانه داشته‌اند نيز بودند كه با نظريه واقع‌گرايانه

كه شايد بيش از آن ساده باشد كه حقيقت داشته باشد مخالف بوده‌اند. اين فيلسوفان

بيش از هر چيز بر اين نكته پافشاري مي‌كنند كه سوژه تنها به دريافتهاي خود از واقعيت

دسترسي دارد و هيچ چيز نمي‌تواند با استحكام به ما اثبات كند كه امر واقعي با

محسوسات او انطباق داشته باشد وقتي من خواب مي‌بينم ديده‌ها و احساس خود را

حقيقي مي‌پندارم، اما به محض آنكه از خواب بيدار شوم مي‌فهمم كه جهان از ميان رفته و

درك مي‌كنم كه آن جهان تنها محصول تصور من بوده و واقعيت نداشته است. (3)

در قرن 19 پژوهش به اين معنا وارد حوزه معرفت ديني شد و رهيافتهاي مختلف

پديدارشناسي، روانشناسي، جامعه شناسي، تاريخي، هرمنوتيك، تطبيقي،

معناشناختي و … پديدار شد و از اين زمان به بعد بود كه دانش مطالعه تطبيقي اديان

متولد گشت.

در حوزه ديگري (عرفان) نوع ديگري از تحقيق، به معناي تحقق، معنا و مبنا پيدا كرد. در

اين روش عارفان درصدد برآمدند تا از طريق تجارت خود به اموري دست يابند كه درعرفان

مطرح بوده است. در اينجا تحقيق به معناي كتابخانه‌اي يا علمي رايج در قرنهاي 16 به

بعد نيست، بلكه تحقيق به معناي تحقق است. يعني عارف پس از طي طريقت مي‌تواند

آموزه‌هاي عرفاني را در وجود خود محقق سازد. اگر به عارف محقق گفته شود، معناي

تحقق مراد است نه معناي محقق به معناي رايج علمي اين تحقيق به معناي سير و

سلوك عرفاني است. به تعبير ديگر محصول تحقيق در اينجا از طريق قدم زدن حاصل

شده است نه از طريق خواندن و معرفت اندوختن.

به هرحال از قرن 16 به بعد تحولات شگرفي در حوزه تحقيق صورت گرفته است كه

محصول آن پيدايش شقوق مختلف علمي شد. اين تحقيقات در حوزه فلسفه معناي

ديگري پيدا كرد زيرا تحقيقات فلسفي هم در حوزه سنتي استمرار يافتند و هم حوزه

جديدي كه از آن با عنوان معرفت شناسي (4) ياد مي‌كنند، پديد آمد. بنيانگذار اين دانش

كه امروز تمام حوزه‌هاي علمي گذشته را دربر گرفته است امانوئل كانت است، دانشهايي

از قبيل فلسفه اخلاق، فلسفه تاريخ و … از جمله اين دانشهاي تازه متولد شده است.

كانت در اثرش كه از بزرگترين آثار فلسفه غرب بشمار مي‌آيد با عنوان «نقد خرد محض»

كه در سال 1781 منتشر كرد چنين مي‌گويد: «هر كس روزي درباره حدود عالم انديشيده

باشد بي‌شك خود را با معمايي به ظاهر حل ناشدني روبه رو ديده است. اگر عالم داراي

حدودي باشد در فراسوي اين حدود چند چيز وجود دارد؟ و انديشه ما به گونه‌اي مقاومت

ناپذير تمايل دارد كه آن سوي اين حدود را تخيل كند. برعكس تصور عالم به مثابه يك

بي‌نهايت نيز براي ما ممكن نيست، زماني كه مي‌خواهيم بي‌نهايت را به ذهن بياوريم

ناگزير به دنبال پيدا كردن مرزهايي در آن هستيم. بنابراين پرسش را بدين صورت مطرح

مي‌كنيم كه پنداره نهايت براي ما تفهيم‌ناپذير است … (5)

اكنون براي آگاهي بيشتر خوانندگان درباره مفاهيم مورد استعمال در پژوهش به نكاتي

در ذيل اشاره مي‌شود:


1- ويژگيهاي علوم انساني


1) علوم انساني منطقي هستند؛ هدف آن درك منطقي رفتار انسان است. منظور اين

نيست كه رفتارهاي انساني همگي منطقي‌اند بلكه رفتارهايي نيز وجود دارد كه خارج از

حوزه منطق‌اند. اما دانشمند علوم انساني خود بايد در درك اشكال گوناگون رفتار منطقي

باشد.


2) علوم انساني جبري هستند؛ دانشمندان معتقدند وقوع هر رويدادي دلايلي دارد و

صرفاً تصادفي نيست به عبارت ديگر هر رويداد يا وضعيتي داراي علل پيشين است و به

اصطلاح مسبوق به سابقه است.


3) علوم انساني كلي هستند؛ هدف علوم انساني مشاهده ودرك الگوهاي كلي

رويدادها و روابط بين آنهاست. يك نظريه هرچه تعميم‌پذيرتر باشد سودمندتر است به اين

معني كه هرچه حوزه پديده‌هاي مورد مطالعه يك نظريه گسترده باشد مفيدتر است.


4) علوم انساني تخصصي هستند؛ دانشمند علوم انساني بايد روش اندازه‌گيري خاص

خود را مشخص كند شايد بتوان گفت كه اين عمل از اهميت خاصي برخوردار است زيرا در

اين علوم مفاهيمي وجود دارند كه گفتگوهاي مفهومي داراي تعاريف مبهمي هستند.


5) علوم انساني تكرار ناپذير هستند؛ در صورتيكه پژوهش معين در زمينه علوم انساني

بصورت كامل و كافي توصيف شده باشد هر دانشمند ديگر صرف نظر از زمينه فكري

خويش بايد بتواند اين پژوهش را تكرار كند و نتايج مشابهي بدست آورد.


6) علوم انساني تغيير و تحول پذير هستند؛ تقريباً هيچ يك از نظريه هاي مربوط به انسان

ابدي و جاويدان نيست يا دلايل و مداركي آن را بي اعتبار مي‌سازند و يا نظريه‌هاي

جديدي جانشين آن مي‌شود بهرحال نمي‌توان انتظار داشت كه يافته‌هاي علوم انساني

در مورد يك حادثه در درازمدت پايدار بماند. (6)


2- مفهوم تحقيق


تحقيق در لغت به معناي رسيدگي، بررسي، بازجويي، وارسي واقعيت، راست و درست

كردن و به حقيقت امري رسيدگي كردن مي‌باشد. تعريف تحقيق از نظر روش شناسي

امر مشكلي است و تعريف روشني براي آن نمي‌توان ارائه كرد و بين صاحب نظران در اين

مورد اختلاف است.


با اين وجود مي‌توان گفت كه تحقيق روندي رسمي‌تر، منظم‌تر و قوسي‌تر از روش علمي

است و با ساختار منظم‌تري از كنكاش توام است كه منجر به ثبت مراحل و گزارش نتايج و

دستاوردها مي‌شود، تحقيق مرحله تخصصي‌تر از روش شناسي علمي است. (7)


3- مفهوم علم و روش علمي


علم را مي‌توان مجموعه‌اي از دانستني‌هاي و يا معلوماتي دانست كه بر اساس تجربه و

يا آزمايش كنترل شده و منظم بدست مي‌آيد و روش دست يافتن به چنين معلوماتي را نيز

مي‌توان روش علمي دانست.


واژه علم اگر چه در طول قرون متمادي بكار رفته است با اين وصف معناي «دانستني‌هاي

تجربي و يا آزمايشي» ، از دوران «رنسانس» - تجديد حيات علم- با آن همراه شده است.

به عبارت ديگر، انسان معلومات خود را همواره به روش آزمايشي بدست نمي‌آورده است

بلكه قبل از دوران فوق، «علم» را به معناي عام آن يعني «دانستني» بكار مي‌برده و

بطور غالب به روش نظري يعني با استدلال و برهان براي حصول به معلومات مورد نظر

خود اقدام مي‌كرده است كه امروزه «روش فلسفي» به آن اطلاق مي‌شود.


روش علمي نيز بيانگر روشي است كه محقق به صورتي منظم و با رعايت اصول و مباني

و شرايط معين، نسبت به كسب معلومات مورد نظر خود از طريق آزمايش وتجربه اقدام

مي‌كند كه موضوع آن مي‌تواند پديده‌هاي غيرعيني را نيز دربرگيرد اين روش بطور عمده

شامل موارد زير است:


1- تعريف و يا بيان مساله


2- جمع آوري اطلاعات


3- پيشنهاد راه حلهايي براي حل مساله


4- آزمون راه حلها


5- تجزيه و تحليل نتايج


6- استنتاج (8)


4- پژوهش علمي


پژوهش علمي مجموعه‌اي از فعاليت‌هاي سازمان يافته‌اي است كه درباره روابط

اجتماعي پديده‌ها، حول محور فرضيه‌هاي معين توسط پژوهشگر به انجام مي‌رسد. (9)


1-4- انواع پژوهشهاي علمي


منظور نهايي همه پژوهشها، دستيابي به حقايقي درباره جهان پيرامون است كه انسان

به كمك آنها بتواند در پديده هاي مورد نظر خود تغييراتي داده و يا شرايط را بر طبق ميل و

نظر خود هموار سازد. با اين وصف شناخت حاصل از تحقيقات علمي بطور يكسان مورد

استفاده بشر قرار نمي‌گيرد. بنابراين پژوهشها را بطور عمومي بر حسب كاربرد آنها به

سه نوع تقسيم مي كنند.


1- پژوهشهاي بنيادي؛ پژوهشهايي هستند كه در نتيجه يافته‌هاي آنها، بر وسعت

معلومات انسان در زمينه پژوهش مربوطه افزوده مي‌شود و يا شناخت انسان عمق

بيشتري مي‌يابد و همچنانكه از اسم آن پيداست به بنيادهاي علمي مربوط است. تحقيق

در خصوص فرايند شناخت انسان، خاستگاههاي اجتماعي بوروكراسي، تجارب عام و

خاص و چگونگي تعامل آنها در فرآيند يادگيري، مثالهايي براي اين نوع تحقيقات مي

باشد.


2- پژوهشهاي كاربردي؛ پژوهشهايي هستند كه بلافاصله پس از اتمام آنها، نتايج مربوطه

را مي‌توان بكار بست. به عبارت ديگر داراي نتايج كاربردي است. جنبه كاربردي اين

پژوهشها بر جنبه نظري آنها چيرگي دارد. تحقيق در خصوص عوامل موثر بر رضايت

شغلي كاركنان يا معلمان، بررسي موانع بهره‌وري در موسسات دولتي، عوامل مربوط به

كم كاري كاركنان و … نمونه‌هايي از اين تحقيقات كاربردي مي‌باشند.


3- پژوهشهاي عملي؛ پژوهشهايي هستند كه نتايج آنها درصدد بهبود و اصلاح فرآيند

انجام كارها و يا رفع مشكلات عملي در سطح محدود يعني درخصوص سازمانها و يا

زمينه‌هاي اجرايي معين مي‌باشد. به اين نوع از پژوهشها «تحقيقات اكتشافي» نيز

مي‌گويند. بررسي انواع مشكلات تربيتي در مدارس ناحيه دو شهرستان تبريز، علل

كاهش انگيزه‌هاي تحصيلي دانشجويان دانشگاه اروميه و … از جمله تحقيقات عملي

مي‌باشد. (10)


5- مراحل تحقيق و پژوهش


براي انجام و نوشتن يك تحقيق لازم است كه پژوهشگر و محقق مراحل و نكات زير را

مورد توجه قرار دهد:


1-5- مساله پژوهش


اولين چيزي كه بايد بر پژوهشگر روشن شود و مورد تصميم قطعي قرار گيرد «مساله

پژوهش» است يعني محقق مساله‌اي در پيش رو دارد كه از طريق علمي درصدد حل آن

مساله و پاسخگويي به برخي سوالات و مجهولات در اين خصوص مي‌باشد.(11)


2-5- عنوان پژوهش


برخي از دانشجويان در ابتداي كار عناويني براي پژوهش خود در نظر مي‌گيرند كه

ملاحظه آنها اهميت طرز نوشتن عنوان را نشان مي‌دهد. آنان تصور مي‌كنندكه عنوان

پژوهش تنها نامي است كه بر كار پژوهشي داده مي‌شود اگر چه اين تصور چندان هم

بي‌مورد نيست ولي عنوان تحقيق محدود به آن نيست و بايد گوياي معنا ومفهوم دقيق

پژوهش باشد. (12)


3-5- مقدمه پژوهش


مقدمه هر مطلبي از جمله مقدمه طرح تحقيق، بلافاصله پس از عنوان پژوهش و قبل از

بيان مساله آورده مي‌شود عبارت است از بيان مطلبي كه ذهن خواننده را براي درك

موضوع اصلي نوشته آماده نمايد. موضوع پژوهش نيز عبارت از مطلبي است كه آمادگي

لازم را براي درك بهتر موضوع پژوهش فراهم آورد.


4-5- مساله پژوهش


در اكثر موارد نوشتن همه جزئيات مساله بطور دقيق در عنوان پژوهش ميسر نيست

بنابراين عنوان نمي‌تواند همه زواياي مورد نظر مساله را منعكس سازد، پس بايد در جاي

ديگر جزئيات موضوع شرح داده شود كه بيان مساله مي‌تواند جايگزين اين كار شود. در

بيان مساله بايد مساله پژوهش را بطور كامل و باذكر جزئيات آن چنان شرح داد كه

مساله بودن، مساله پژوهش كاملاً‌ روشن شده باشد.


5-5- دلايل اهميت و ضرورت مساله


پژوهشگر بايد دلايل اهميت و ضرورت مساله پژوهشي را ذكر كند و به جرات مي‌توان

گفت كه مسايل و دلايل كمي بر دلايل كيفي، ذهني و به اصطلاح انشايي ارجحيت دارد.


بايد توجه داشت كه دلايل اهميت و ضرورت موضوع شامل دو بخش مي‌شود: بخش اول

به اهميت اصل موضوع مربوط مي‌شود و بخش دوم به اهميت و ضرورت خود موضوع

پژوهش


دلايل اهميت مي‌تواند محدود به ذكر دلايل اختصاصي موضوع پژوهش يا همان دلايل

بخش دوم باشد.


6-5- اهداف پژوهش


منظور از هدف يا اهداف پژوهش عبارت است از منظور يا مقصود اصلي محقق براي اجرا

و پژوهش. به بيان ديگر چيزي كه نتايج تحقيق در خدمت آن است يا براي آن مفيد خواهد

بود نشان دهنده هدف پژوهش مي باشد.


هدف پژوهش همان است كه محقق در پاسخ به سوالاتي در مورد نحوه استفاده از

نتيجه تحقيق و چگونگي مفيد بودن آن ارائه مي‌كند.


لازم است كه محقق هدف مورد نظرش را تحت عنوان هدف از پژوهش توضيح دهد تا

نتايج تحقيق از ديدگاه هدف آن نيز مورد ارزشيابي قرار گيرد.


خلاصه اينكه براي نوشتن هدف پژوهش، محقق بايد منظور نهايي از پژوهش خود را

همراه با چگونگي مورد استفاده قرار گرفتن نتايج آن ذكر كند. (13)


6- ضرورتهاي پژوهش در ايران


بعد از بررسي مختصر مراحل پژوهش و يادآوري نكاتي در اين باره، لازم است براي بهتر

شدن وضعيت پژوهش در حوزه دعوت ديني و بسط و گسترش معارف اسلامي در ايران

به نكات زير بطور جدي توجه شود:


1) شناسايي و كدبندي پژوهشگران دين


2) حمايت مادي و معنوي از پژوهش هاي پژوهشگران بيشتر از آنچه در گذشته صورت

گرفته است.


3) فراهم آوردن زمينه‌هاي استغال در حوزه پژوهش


4) استفاده بهينه از پژوهشهاي پژوهشگران


5) فرهنگ سازي جهت استفاده بهينه از پژوهش


6) نهادينه كردن اين مساله كه دست اندركاران باور كنند كه هيچ كاري بيش از انجام

پژوهش و بهره‌برداري از پژوهشها امكان پذير نيست.


7) معرفي پژوهشگران جوان و تقدير از آنها


8) حمايت از افراد مستعد پژوهش از طريق تشويق و ترغيب آنها


9) ارتباط مستمر با پژوهشگران جوان


10) توسعه حمايت مالي از پايان‌نامه‌هاي دانشگاهي


اميد است كه با رعايت كردن موارد فوق وتوجه بيشتر مسئولين به اين امور شاهد رشد و

پيشرفت روزافزون بخش پژوهش در ايران باشيم.


پي نوشتها:


1- در فلسفه، تجربه گرايي به نظريه اي در شناخت گفته مي شود كه بنابرآن پندارها و

اطلاعات ما درباره جهان حاصل تجربه ما هستند. جان لاك و ديويد هيوم دو چهره اصلي

فلسفه كلاسيك هستند كه اين نظريه را ارائه دادند.


2- دوريته، ژان فرانسوا، علوم انساني گسترده شناختها، ترجمه مرتضي كتبي و ديگران،

تهران، ني، 1382، ص 370


3- همان، ص 371


4- epistemolog


5- دورتيه، همان، ص 373


6- دلاور، علي، مباني نظري و عملي پژوهش در علوم انساني و اجتماعي، تهران، رشد، 1374، صص 19-22


7- همان، ص 23


8- عباس زاده، ميرمحمد، روشهاي عملي تحقيق در علوم انساني،دانشگاه اروميه،

1380، صص 23-24


9- همان، ص 35


10- همان، صص42-44


11- همان، ص 74


12- همان، ص 78


13- همان، صص 83-92

 

راه حقیقت (اهمیت و ضرورت پژوهش) نظر دهید »

رابطه توکل به خدا با کاهش اضطراب

ارسال شده در 27 آذر 1391 توسط خادمة الزهراء در آموزشی, مشاوره

 

شاید کمتر مفهومی از مفاهیم اسلامی به اندازه “توکل” از لحاظ تعریف دشوار باشد .

اصل توکل را بایستی در اعتماد به خدا جستجو کرد. تا وقتی که انسان به خدا اعتماد پیدا

نکند، نمی تواند اداره امورش را به او واگذارد و اگر هم به زبان بگوید که امور خود را به او

واگذار کردم، دلش آرام نمی گیرد. به علاوه اگر فردی از قوانین علت و معلولی که خداوند

در جهان قرار داده است اطلاع نداشته باشد و نداند که خواست و سنت خدا به استفاده از

اراده خود و اسباب و علل شناخته شده استوار است، باز نمی تواند موقعیت رفتار

متوکلانه را تشخیص داده و مصداق های آن را در زندگی پیدا کند.

رابطه ایمان به خدا و اعتماد به حضرت باریتعالی، با توکل بسیار قوی است. خدای متعال

در قرآن می فرماید: ” وعلی الله فلیتوکل المومنون"، یعنی افراد با ایمان به خدا توکل می

نمایند.» (سوره مائده))

در آیه 23 سوره مائده آمده است که «و علی الله فتوکلوا ان کنتم مومنین» یعنی اگر ایمان

دارید، به خدا توکل نمایی

هر اندازه درجه ایمان فرد به خداوند و شناخت او از اسماء و صفات خدا و آگاهی او از

برنامه های خداوندی در جهان افزایش یابد، به همان اندازه توکل او نیز افزایش خواهد

یافت. در سوره انفال خداوند می فرماید: “انما المومنون الذین اذا ذکرالله وجلت قلوبهم و

اذا تلیت علیهم ایاته زادتهم ایماناً و علی ربهم یتوکلون"، یعنی مومنان کسانی هستند که

چون نام خدا برده شود، خوف بر دل هایشان چیره گردد و چون آیات خدا بر آنان خوانده

شود، ایمانشان افزون گردد و بر پروردگارشان توکل کنند.

درست فهمیدن آیات خدا و ذکر و قرائت آن، بر ایمان مومنان می افزاید و در نتیجه راه توکل

از طریق افزایش ایمان هموار می شود. به دنبال این ایمان قلبی به خدا و ایمان به حکمت

و شفقت خدا و علم به مصلحت بندگان است که بنده می تواند برای برنامه ریزی و کفایت

امر خود، به خداوند اعتماد کند و کارهایی را که برنامه ریزی و تدبیر آنها خارج از توان

اوست، به خدا واگذار نماید.

نراقی توکل را چنین تعریف نموده است: «توکل، عبارت است از اعتماد کردن و مطمئن

بودن دل بنده در جمیع امور خود به خدا و حواله کردن همه کارهای خود را به پروردگار و

بیزار شدن از هر حول و قوه ای غیر از خدا و تکیه نمودن بر حول و قوه الهی».

محی الدین ابن عربی در تعریف توکل می نویسد:« توکل، اعتماد قلبی به خداوند متعال

است، طوری که انسان در صورت فقدان اسباب ظاهری در عالم برای رسیدن به هدف

دچار اضطراب نمی شود و اگر اضطراب بر او مستولی شود، چنین فردی متوکل نیست.»

از دیدگاه شهید مطهری:« توکل تضمینی الهی برای کسی است که حامی و پشتیبان

حق است، یعنی اگر به راه خدا بروید، از نوعی حمایت الهی برخوردار خواهید شد».

منظور از توکل عبارت است از اعتماد به خدا در انجام کارها و واگذاری امور خود به او،

طوری که تعادل روانی فرد را افزایش داده و در صورت نرسیدن به هدف، او را اضطراب

بازدارد.

پس کسی توکل دارد که به قدرت و حکمت و رأفت و شفقت خداوند اعتقاد دارد. این

اعتقاد، حالتی را در شخص به وجود می آورد که موجب می شود فرد در تمام حالات و

رفتار خویش، حضور پروردگار را در نظر بگیرد و در این حضور، احساس قدرت وتوانمندی

کند و خود را به وی وابسته ببیند و از این رو آرامش در دلش ایجاد می شود که با پدید

آمدن حوادث سخت در زندگی دچار شک تردید نمی شود و کارهایی را که مدیریت و

برنامه ریزی آنها خارج از تدبیر اوست به خدا واگذار می کند.

به عبارت بهتر فرد متوکل ضمن استفاده از اسباب و علل مادی و غیر مادی، توفیق

رسیدن به نتیجه را مشروط به خواست و مشیت الهی می داند و ضمن نسبت دادن امور و

اتفاقات جهان به خواست پروردگار، برای حصول نتیجه به او تکیه نموده و اطمینان دارد که

خداوند او را در رسیدن به مطلوب یاری خواهد کرد.

 

منابع:

نظم و آهنگ در قرآن / نوشته محمدهادی معرفت

انسان در قرآن / نوشته شهید مطهری

اسلام و بهداشت روان (1) / مجموعه مقالات

آرامش روان و جوان / نوشته علی نقی فقیهی

رابطه توکل به خدا در کاهش اضطراب 5 نظر »

فلسفه خواندن زیارت عاشورا

ارسال شده در 27 آذر 1391 توسط خادمة الزهراء در فرهنگی, محرم الحرام

توجه به معارف ژرف و زيباي زيارت عاشورا، بيانگر فلسفه خواندن آن مي باشد؛ در ذيل به

نمونه هايي اشاره مي شود:


1ـ در اين زيارت نامه رسيده از سوي معصومين (ع) براي حضرت امام حسين (ع) اوصاف و

ويژگي هايي ذکر شده که نشان دهنده شخصيت نوراني ايشان است؛ از جمله: السلام

عليک يا ثارالله و ابن ثاره و الوتر الموتور، مي باشد؛ که از ايشان به خون خدا تعبير شده

است.

براي [ثارالله] معاني و وجوه مختلفي ذکر شده؛ از جمله اين که: خداوند ولي دم آن

حضرت است و خود او خون آن بزرگوار را از دشمنانش طلب مي کند؛ چرا که ريختن خون

سيد الشهداء در کربلا، تجاوز به حريم و حرمت الهي و طرف شدن با خداوند است.

همچنين اضافه [ثار] به [الله] اضافه تشريعيه و نشانگر انتساب اين خون به خداوند و

شريعت آن مي باشد.


2ـ اعلام برائت و بيزاري از دشمنان اهل بيت و اعلان وفاداري و سرسپردگي به مکتب و

مرام اهل بيت عليهم السلام: اني سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم.


3ـ درخواست نمودن مردن و زندگي خود همچون مردن و زندگي محمد و آل محمد (ع) و

جهت دهي زندگي به آن سمت و سو: اللهم اجعل محياي محيا محمد و آل محمد و مماتي

ممات محمد و آل محمد.


4 ـ تاکيد بر کرامت انسان به وسيله نزديکي همه جانبه به حضرت امام حسين (ع)

فاسال الله الذي اکرم مقامک و اکرمني بک.

و موارد فراوان ديگري از معارف ناب که در اين زيارت گنجانده شده، باعث تاکيد فراوان

برخواندن اين زيارت مي شود؛ البته اين نکته را بايد توجه داشت که در شرايط و محيط

هايي که به جهت برخي برداشتهاي نادرست حساسيت نسبت به اين زيارت وجود دارد؛

بهتر است علني خوانده نشود و از هر اقدامي که باعث دامن زدن به اختلافات شود پرهيز

شود.

 

فاسفه خواندن زیارت عاشورا 1 نظر »
  • 1
  • ...
  • 123
  • 124
  • 125
  • 126
  • ...
  • 127
  • ...
  • 128
  • 129
  • 130
  • ...
  • 131
  • ...
  • 132
  • 133
  • 134
 خانه
 فرجام قاتلان امام حسین (علیه السلام)و یاران باوفایشان
 تماس
 ورود

خبرنامه

سايت مراجع معظم تقليد

سايت مراجع تقليد

 آيت الله سيد علي خامنه اي (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جواد تبريزي (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله محمد تقی بهجت (رحمة الله علیه‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله نوري همداني (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله  سید صادق شیرازی (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله لطف الله صافي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله ناصر مکارم شيرازي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله سيد علي سيستاني (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله وحيد خراساني (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جوادي آملي (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جعفر سبحاني (مد ظله العالي)

جهت دريافت كد لوگوي مراجع كليك كنيد

امام باقر سلام الله علیه: ما مِن شَى‏ءٍ يُعبَدُ اللَّهُ بِهِ يَومَ الجُمُعَةِ أحَبَّ إلَىَّ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ؛ هيچ عبادتى در روز نزد من دوست داشتنى‏تر از صلوات بر پيامبر و آل او نيست وسائل الشيعة: ج 7، ص 388

بر محمد و آل محمد صلوات

چه زمانها گذشت اما گل نرجس نیامد!!!!

log

مترجم وبلاگ(بازدیدکننده محترم باتوجه به زبان خود برروی پرچم مورد نظر کلیک کرده تا متن وبلاگ به زبان دلخواهتان مشاهده شود.)

مترجم سایت

مترجم سایت

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان